نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 182
[دو طائفه (مفوضه و مؤوله) كه هر دسته در
تفسير آيات متشابه قرآن راهى (بيراههاى) در پيش گرفتهاند]
ببريم، و يا به عبارتى ديگر، باطلى را با احياى باطلى ديگر كشتهايم،
چون رد متشابه به محكم، اصلا تاويل نيست، تا تاويل حق باشد.
بعضى[1] ديگر از
اين مفسرين از باب اضطرار ناگزير شدهاند بگويند: خداى تعالى جسم نيست تا مكان
بخواهد، محتاج نيست تا كرسى و چيزهاى ديگر رفع حاجتش كند، ولى عرش يعنى اين جسم
نورانى عظيم كه عقل را با عظمت خود به دهشت مىآورد و به شكل تخت پايهدار است،
بدين جهت خلق شد و آن را با آن عظمتش حمل كرده بالاى آسمانها بردند و در آنجا
نهادند بدون اينكه كسى روى آن بنشيند و يا محتاج آن باشد، و در زمانهاى بىنهايت
آن را حفظ كرده و مىكنند، صرفا از باب لطف خدا نسبت به مؤمنين بوده، تا به غيب به
آن ايمان آورده، در برابر ايمان به آن اجر و ثواب اخروى ببرند.
عين اين توجيه (عجيب و غريب) را در باره لوح و قلم و ساير آيات بزرگ
غايب از حس كردهاند، و بىپايگى آن احتياج به بيان ندارد.
بعد از اين طائفه كه در اصطلاح ملل و نحل مفوضه ناميده مىشوند،
طائفه ديگرى هستند به نام مؤوله، اينان كسانى هستند كه در تفسير آيات متشابه اسماء
و صفات، ميان اثبات و نفى جمع كرده، خداى را از لوازم حاجت و امكان منزه دانسته،
آيات متشابهى كه ظهور احتياج و امكان دارد بر خلاف ظاهرش حمل بر معناهايى كردهاند
كه با اصول مسلمه دين و مذهب سازگار باشد، و همين طائفه نيز به چند شعبه منشعب
شدهاند.
بعضى از ايشان در اثبات به عين همان چيزى كه با دليل نفى كردهاند
اكتفاء نمودهاند و اينها مفسرينى هستند كه براى اسماء و صفات معناى عدمى يعنى نفى
نقص كرده و علم او را به معناى عدم جهل گرفتهاند، و عالم را به معناى كسى
دانستهاند كه جاهل نيست، و به همين منوال صفات ديگر خدا را معنا كردهاند.
لازمه اين معنا تعطيل ذات متعالى خدا از صفات كمال است، و حال آنكه
برهانهاى عقلى و ظواهر كتاب و سنت و نصوص آن دو اين را رد مىكند و اين از اقوال
صابئه است كه در اسلام رخنه كرده است.
بعضى ديگر اسماء و صفات را به معانى ديگرى تفسير كردهاند كه با
ظواهر آنها نمىسازد، و گفتهاند: تاويل هم همين است كه انسان براى آيات متشابه و
مربوط به اسماء و صفات معانيى كند كه نه با عقل و نقل مخالفت داشته باشد، و نه با
اصول مسلم اعتقادى.