responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 168

صحبت كردن است، هم چنان كه در جاى ديگر فرموده:(وَ أَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ)[1] البته بايد در نظر داشت كه سر ، غير از ستر است چون سر به معناى مطلب مكتوم و پوشيده در نفس است، و كلمه اخفى صيغه افعل تفضيل از خفاء، و به معناى پنهان‌تر است، چون از سياق آيه بر مى‌آيد كه در مقام ترقى دادن مطلب است، يعنى نه تنها سر را مى‌داند، بلكه بالاتر از آن اينكه مخفى‌تر از سر را هم مى‌داند، و ديگر نبايد اعتناء نمود به قول كسى‌[2] كه گفته اخفى فعل ماضى، و فاعلش ضمير آن است، كه به خدا بر مى‌گردد و معنايش اين است كه: خدا سر را مى‌داند ولى پنهان كرده. و در اينكه اخفى را نكره آورد و نفرمود و الاخفى براى اين بود كه خفاء را تاكيد كرده باشد.

و اگر در آيه، اول جهر به قول را آورد، بعد علم را نسبت به دقيق‌تر از آن يعنى سر قول اثبات نمود، سپس مطلب را ترقى داده علم او را نسبت به مخفى‌تر از سر اثبات فرمود، براى اين بود كه دلالت كند بر اينكه مراد اثبات علم خدا نسبت به جميع است، و معنا اين است كه تو اگر سخنت را بلند بگويى و علنى بدارى آنچه را كه مى‌خواهى- و گويا مراد از قول همان نيات درونى است، چون غالبا با قول اظهار مى‌شود- و يا آن را آهسته و در دلت پنهان كنى، و يا از اين هم مخفى‌تر بدارى به اينكه بر خودت هم پوشيده باشد، خداى تعالى همه را مى‌داند.

پس نخست ميان كلام جهرى و آهسته و مخفى‌تر از آن ترديد كرده و آنها را دو قسم نموده و فرموده اگر با صداى بلند سخن بگويى خدا مى‌داند، و اگر آهسته بگويى، و يا اصلا مخفى داشته باشى خدا مى‌داند، پس بلند و علنى سخن گفتن را قسم اول، و آن دو صورت ديگر را قسم دوم قرار داده، و سپس به طور مختصر و كوتاه جواب ترديد را داده و فرمود: آن را مى‌داند، و اين اسلوب كلام با همه كوتاهيش هم بر جواب دلالت مى‌كند، و هم اينكه اولويت را مى‌رساند، پس گويا فرموده اگر از علم او به سخنان علنى و بلندت بپرسى، جواب مى‌گويم خدا از آن آگاه است، و چطور نباشد، و حال آنكه او به سر و پنهان‌تر از سر هم عالم است، بنا بر اين، اين اسلوب كه گفتيم از لطائف صنعت سخنورى است.

بعضى‌[3] از مفسرين گفته‌اند: مراد از سر آن سخنان و اسرارى است كه سرى به ديگران القاء كنى، و مراد از اخفى آن مطالبى است كه در دل خود پنهان كنى و اصلا به زبان نياورى. ليكن هر چند اين تفسير نسبت به اسرار صحيح است، اما سخن را سر نمى‌نامند،


[1] و شما سخنتان را پنهان و يا آن را آشكار سازيد( البته خدا آگاه است). سوره ملك، آيه 13.

[2] تفسير فخر رازى، ج 22، ص 8.

[3] روح المعانى، ج 16، ص 162 و مجمع البيان، ج 4، ص 2 و 3.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 168
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست