حصير از ماده حصر و به طورى كه گفتهاند به معناى حبس
كردن و در مضيقه قرار دادن است هم چنان كه در جاى ديگر قرآن فرموده:(وَ احْصُرُوهُمْ)
يعنى برايشان تنگ بگيريد.
و معناى جمله(عَسى رَبُّكُمْ
أَنْ يَرْحَمَكُمْ)- بطورى كه از سياق برمىآيد- اين است كه
اميد است بعد از بعث دشمنان در بار دوم خداوند به شما رحم كند، و اين وعده اميدوار
كننده مشروط است به توبه ايشان و اينكه به طاعت و احسان برگردند. به دليل جمله(وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا) كه
تهديد مىكند اگر باز هم به فساد برگرديد ما نيز به عقوبت و نكال بر مىگرديم و ما
جهنم را براى كافران حصير و محلى محصور قرار مىدهيم تا نتوانند از آن خارج شوند.
و در جمله(عَسى رَبُّكُمْ أَنْ
يَرْحَمَكُمْ) از تكلم با غير به غيبت التفات شده است،
و گويا وجه آن اين باشد كه خواسته است به اصلى اشاره كند كه ربوبيت خداى تعالى
اقتضاى آن را دارد و آن اصل اين است كه: بر بندگان خود- در صورتى كه به مقتضاى
خلقت خود مشى كنند- رحم كند و به سوى فطرتشان ارشاد نمايد مگر اينكه از خط مرزى
خلقت خود منحرف گشته و از راه فطرت بيرون شوند و چون اشاره به اين نكته باعث مىشد
ربوبيت خداى تعالى يادآورى شود لازم بود سياق تكلم با غير (ما چنين و چنان
مىكنيم) به هم بخورد و به سياق تكلم به غيبت (پروردگارتان چنين و چنان كند) مبدل
شود، و بعد از آنكه نكته مزبور ايفاء شد دوباره به همان سياق قبلى برگردد.
بحث روايتى
در تفسير برهان از ابن بابويه به سند خود از محمد بن مسلم از ابى
جعفر (ع) روايت كرده كه فرمود: اگر خداوند نوح (ع) را عبد شكور ناميد براى اين بود
كه آن جناب در هر صبح و شام مىگفت: بار الها من گواهى مىدهم كه اگر در شب و روز
قرين نعمتها و عافيتم، همه آنها از تو است و تو يگانهاى هستى بىشريك، حمد و شكر
تو به خاطر آن نعمتها بر من فرض است ولى نه تنها آن قدر كه راضى شوى بلكه رضايت
بعد از رضا نيز لازم است[1].