responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 435

در اينكه شخص مزبور مشرك بوده است، و مشركينند كه منكر معادند، در جوابت مى‌گوييم فرد مورد نظر مشرك به معناى بت‌پرست نبوده، چون خودش در خلال گفتارش حرفهايى زده كه با اصول بت‌پرستى هيچ سازش ندارد مثلا از خداى تعالى به كلمه ربى- پروردگارم تعبير كرده و بت‌پرستان خدا را پروردگار انسان و اله و معبود او نمى‌دانند بلكه او را پروردگار پروردگاران (رب الارباب) و معبود خدايان خويش مى‌دانند.

از سوى ديگر همانطور كه قبلا هم اشاره كرديم وى به طور صراحت اصل معاد را انكار نكرده بلكه در آن ترديد نموده است، و چون در باره آن فكر نكرده بود و از تفكر در باره معاد اعراض داشته لذا در وجود آن ترديد نموده است، چون اگر انكار مى‌داشت مى‌گفت: و لو رددت و اينطور نگفت بلكه گفت:(وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى‌ رَبِّي).

و توبيخى كه در آيه به وى شده، اين است كه وى دچار مبادى شرك شده بود، يعنى در نتيجه نسيان پروردگار معتقد به استقلال خود و استقلال اسباب ظاهرى شده بود كه همين خود مستلزم عزل خداى تعالى از ربوبيت و زمام ملك و تدبير را به دست غير او دانستن است، و اين خود ريشه و اصلى است كه هر فساد ديگرى از آن سر مى‌زند، حال چه اينكه چنين شخصى به زبان موحد باشد و يا منكر آن، و معتقد به الوهيت آلهه هم باشد.

زمخشرى در ذيل جمله‌(قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً) گفته- و چه خوب هم گفته:

بيشتر اغنياء و توانگران از مسلمين را مى‌بينى كه اگر به زبان اقرار به شرك نمى‌كنند بارى زبان حالشان گوياى اين حقيقت است كه در دل ايمانى به خداى يگانه ندارند[1].

[وجه اينكه مرد فقير در جمله:(أَ كَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ) رفيق توانگر خود را كافر خواند]

اين مرد با ايمان ادعاى رفيقش را با جمله‌(أَ كَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا) از اين راه باطل كرده كه وى را متوجه به اصل او كه همان خاك است نمايد، و اينكه پس از خاك بودن به صورت نطفه، و پس از آن به صورت انسانى تمام عيار و داراى صفات و آثارى گشته است. و همه اين اطوار به موهبت خداى تعالى بوده، چون اصل او، يعنى خاك، هيچ يك از اين اطوار را نداشته و غير اصلش هيچ چيز ديگرى از اسباب ظاهرى مادى نيز چنين آثارى ندارد، زيرا اسباب ظاهرى هم مانند خود انسان نه مالك خويشتن است، و نه مالك آثار خويشتن، هر چه دارد به موهبت خداى سبحان است.

پس آنچه كه آدمى يعنى يك انسان تمام عيار و تام الخلقه از علم و قدرت و حيات و تدبير دارد، و با تدبير خود اسباب هستى و طبيعى عالم را در راه رسيدن به مقاصدش تسخير


[1] تفسير كشاف، ج 2، ص 722.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 435
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست