نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 399
(در كتاب امالى) و ابن مردويه از ابن عباس
روايت كردهاند كه گفت: من نمىدانم معناى رقيم چيست، از كعب پرسيدم او گفت نام
قريهاى است كه از آنجا بيرون شدند[1].
و نيز در همان كتاب آمده كه عبد الرزاق از ابن عباس روايت كرده كه
گفت: تمامى قرآن را مىدانم مگر معناى چهار كلمه را اول كلمه غسلين كه
اختلاف اعراب در آن به خاطر اختلافى است كه در حكايت لفظ قرآن هست. دوم كلمه
حنانا سوم اواه چهارم رقيم [2].
و در تفسير قمى مىگويد: در روايت ابى الجارود از ابى جعفر (ع) آمده
كه در ذيل آيه(لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً
شَطَطاً) فرمود: يعنى اگر بگوييم خدا شريك دارد بر او جور كردهايم[3].
[رواياتى متضمن ذكر اسماء اصحاب كهف]
و در تفسير عياشى از محمد بن سنان از بطيخى از ابى جعفر (ع) آورده كه
در ذيل آيه(لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً
وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً) فرموده: مقصود خداى تعالى
شخص رسول خدا 6 نيست، بلكه منظور مؤمنين هستند. گويا مؤمنين دارند اين حرف را به
يكديگر مىزنند، و حال مؤمنين چنين است كه اگر اصحاب كهف را ببينند سرشار از ترس و
رعب شده پا به فرار مىگذارند[4].
و در تفسير روح المعانى اسماء اصحاب كهف بر طبق روايت صحيحى از ابن
عباس چنين آمده: 1- مكسلينيا 2- يمليخا 3- مرطولس 4- ثبيونس 5- دردونس 6-
كفاشيطيطوس 7- منطونواسيس- كه همان چوپان بوده و اسم سگشان قطمير بوده است.
راوى مىگويد از على (كرم اللَّه وجهه) روايت شده كه اسماى ايشان را
چنين برشمرده:
1- يمليخا 2- مكسلينيا 3- مسلينيا، كه اصحاب دست راستى پادشاه
بودهاند 4- مرنوش 5- دبرنوش 6- شاذنوش كه اصحاب دست چپش بودهاند و همواره با اين
شش نفر مشورت مىكرده و هفتمى اصحاب كهف همان چوپانى بوده كه در اين روايت اسمش
نيامده ولى در اينجا نيز اسم سگ را قطمير معرفى نموده.
و اما اينكه آيا اين روايت به على نسبت دادهاند صحيح است، يا صحيح
نيست گفتار ديگرى است كه علامه سيوطى در حواشى بيضاوى نوشته كه طبرانى اين روايت
را در معجم اوسط خود به سند صحيح از ابن عباس آورده. و آنچه كه در
الدر المنثور است