responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 369

اين كلمه به معناى تجاذب است كه در تخاصم استعمال مى‌شود. و به همين جهت به اعتبار معناى اصلى‌اش متعدى به نفس به كار مى‌رود، هم چنان كه به اعتبار معناى تخاصم به وسيله فى نيز متعدى مى‌شود، مانند تنازع در جمله‌(فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‌ءٍ).

و مراد از تنازع مردم در بين خود و در باره امر خود تنازعشان در مساله قيامت است.

و اگر قيامت را به ايشان نسبت داده به خاطر اعتناء زيادى است كه در باره آن داشتند. اين بود حال آيه مورد بحث از نظر مفردات آن، و دلالت و شهادتى كه بعضى كلمات آن بر معناى بعضى ديگر دارد.

و معنايش بنا بر آنچه گذشت اين مى‌شود: همانطور كه ما آنان را به خواب كرديم و سپس براى منظورى چنين و چنان بيدارشان نموديم همچنين مردم را از حال آنان با خبر كرديم تا در باره قيامت كه در باره آن با هم نزاع داشتند روشن گشته بدانند كه وعده خدا به آمدن قيامت حق است. و در فرا رسيدن آن شك و ريبى نيست.

و يا معنايش اين مى‌شود كه: ما مردم را بر جاى آنان واقف ساختيم تا مردم مقارن نزاعى كه بين خود در باره قيامت داشتند بدانند كه وعده خدا حق است.

[وجه دلالت بيدار شدن اصحاب كهف بعد از خواب چند صد ساله، بر حق بودن معاد و قيامت‌]

خواهى پرسيد كه از خواب بيدار شدن اصحاب كهف چه دلالتى دارد بر اينكه قيامت حق است؟ در جواب مى‌گوئيم: از اين جهت كه اصحاب كهف در عالم خواب جانشان از بدنهايشان كنده شد، و در اين مدت طولانى مشاعرشان به كلى تعطيل گشته بود و حواس از كار باز ايستاده و آثار زندگى و قواى بدنى همه از كار افتاد، يعنى بدنها ديگر نشو و نما نكرد، موى سر و رويشان و ناخن‌هايشان ديگر بلند نشد شكل و قيافه‌شان عوض نگرديد اگر جوان بودند پير نشدند و اگر سالم بودند مريض نگشتند، ظاهر بدنها و لباسهايشان پوسيده نشد، آن وقت پس از روزگارى بس طولانى يك بار ديگر كه داخل غار شده بودند برگشتند، و اين خود بعينه نظير قيامت است، و نظير مردن و دوباره زنده شدن است، و هر دو در اينكه خارق العاده‌اند شريكند، كسى كه آن را قبول داشته باشد نمى‌تواند اين را قبول نكند، و هيچ دليلى بر نفى آن جز استبعاد ندارد.

و اين قضيه در زمانى رخ داده كه دو طائفه از انسانها با هم اختلاف داشته‌اند يك طائفه موحد بوده‌اند كه مى‌گفتند روح بعد از مفارقتش از بدن دوباره در روز قيامت به بدنها بر مى‌گردد طائفه ديگر مشرك بودند و مى‌گفتند روح اصلا مغاير بدن است، و در هنگام مرگ از بدن جدا مى‌شود، و ليكن به بدن ديگرى مى‌پيوندد، آرى عموم بت‌پرستان اعتقادشان اين است كه آدمى با مرگ دستخوش بطلان و نابودى نمى‌گردد، و ليكن به بدن ديگرى ملحق مى‌شود و اين همان تناسخ است.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 369
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست