responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 350

و غير خدا چيزى از آن صفات را از خود ندارد، پس مشركين هم تنها او را بايد بپرستند.

[جزئياتى از داستان اصحاب كهف كه از آيات استفاده مى‌شود]

آن گاه گفتار گذشته، يعنى جمله‌(لَوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ) را با اين كلام ديگر خود(فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً): رديف كردند تا حجت و برهانى كه در رد كلام كفار اقامه كرده بودند تمام گردد. و معنايش اين است كه: بر مشركين است كه برهانى قاطع بر صحت گفتارشان اقامه كنند كه اگر اقامه نكنند سخنشان سخنى بدون دليل و علم بوده، دروغ و افترايى خواهد بود كه به خدا بسته‌اند، و افتراء ظلم است، و ظلم بر خدا بزرگترين ظلمها است.

پس با اين كلام خود به ما فهمانده‌اند كه مردمى عالم و خداشناس و داراى بصيرت بوده‌اند و وعده خداى تعالى را كه در باره‌شان فرموده:(وَ زِدْناهُمْ هُدىً) در حقشان عملى شده است.

در اين كلام با همه اختصارش قيودى است كه از تفصيل نهضت آنان و جزئيات آن در ابتداى امر خبر مى‌دهد، مثلا از قيد(وَ رَبَطْنا عَلى‌ قُلُوبِهِمْ) فهميده مى‌شود كه گفتار بعديشان را كه گفتند:(رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...) از مشركين پنهان نمى‌داشته‌اند، بلكه علنى در ميان آنان مى‌گفتند، در موقعيتى مى‌گفتند كه دل شير در آن آب مى‌شد، و از وحشت دلها به لرزه درمى‌آمده، پوست بدنها جمع مى‌شده، در ميان جمعى از دشمنان اظهار مى‌داشتند كه مى‌دانستند دنبال اظهاراتشان خونريزى و عذاب و شكنجه و تطميع در كار است.

و از قيد،(إِذْ قامُوا فَقالُوا) استفاده مى‌شود كه اين عده از جوانان ابتداى مخالفتشان در مجلسى بوده كه دستور به عبادت و پرستش بتها از آنجا صادر مى‌شده و اعضاى آن محفل مردم را مجبور به بت‌پرستى نموده از عبادت خدا باز مى‌داشتند و حتى استفاده مى‌شود كه خداپرستان را شكنجه و آزار هم مى‌كردند، مى‌كشتند، عذاب مى‌دادند، حال اين مجلس يا مجلس سلطان بوده يا مجلسى كه از وزراء سلطان تشكيل مى‌شده، و يا مجلس عمومى بوده است، على اى حال اين چند جوان برمى‌خيزند، و علنا مخالفت خود را اعلام داشته از آن مجلس بيرون مى‌آيند، و از مردم شهر كناره‌گيرى مى‌كنند، و در حالى اين قيام را كردند كه در خطر عظيمى بودند، از هر سو مردم به ايشان حمله‌ور شدند، چون در آيه شريفه دارد كه به غار پناهنده شدند، و فرموده: (وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ‌)- و چون از ايشان و آنچه كه به غير خدا مى‌پرستيدند كناره‌گيرى نموديد، به غار پناهنده شويد .

و اين خود مؤيد رواياتى است كه در داستان اصحاب كهف آمده و به زودى خواهد آمد كه اصلا شش نفر از آنان جزء خواص سلطان بوده‌اند و شاه در امور خود با آنان مشورت مى‌كرده، همانها بودند كه از مجلسش برخاسته اعلان اعتقاد به توحيد نموده هر شريكى را از

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 350
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست