ظاهرا
كلمه بالقول متعلق به يثبت است، نه به جمله
آمنوا و باى آن، باى آلت، و يا سببيت است، نه باى تعدى، و جمله(فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ) نيز متعلق به
يثبت است نه به الثابت .
در نتيجه،
معناى آيه به اين برگشت مىكند كه: كسانى كه ايمان آوردهاند، اگر بر ايمان خود
ثابت بمانند و استقامت به خرج دهند، خداوند هم ايشان را در دنيا و آخرت بر همان
ايمانشان ثابت قدم مىكند و اگر مشيت خداى تعالى نباشد، ثبات خودشان سودى نخواهد
داشت، و از فوايد آن بهره نمىبرند، آرى همه امور به خداى سبحان بازگشت مىكند، پس
جمله(يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ
الثَّابِتِ) در مقام هدايت همان نكتهاى را مىرساند كه آيه(فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ)[1] در طرف
ضلالت، آن را افاده مىكند.
فرقى كه ميان
اين دو مقام يعنى باب هدايت و ضلالت است، اين است كه، هدايت ابتدا و آغازش از
ناحيه خدا است، كه نتيجهاش هدايت شدن است ولى ضلالت ابتدايش از خود بنده است، و
خداوند به خاطر سوء اختيار بنده او را با ضلالت بيشترى كيفر داده و بر ضلالتش
مىافزايد هم چنان كه فرمود:(وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا
الْفاسِقِينَ)[2] و بسيارى
آيات از قرآن اين معنا را خاطر نشان مىسازد كه هدايت تنها از خداى سبحان است، و
غير او كسى در آن دخالت ندارد.
توضيح اين
كه، خداى سبحان، بشر را بر فطرت توحيد آفريده است فطرتى سالم، كه مساله معرفت
ربوبيت و خوبى تقوا و بدى كارهاى زشت را در آن به امانت گذارده و معناى اين كه
گفتيم: هدايت ابتدايش از خدا است، همين است، آن گاه اين فطرت را بوسيله دعوتهاى
دينى، كه داعيان آن انبياء و رسل هستند تاييد فرموده است.
پس اگر
انسانها بر اساس همين فطرت سالم زندگى نموده، در نتيجه مشتاق معرفت، پروردگار خود
و عمل صالح گشته، از فجور و عمل زشت نفرت بورزند، خداوند هدايتشان كرده و به آن
معرفتى كه مىخواستند، خواهند رسيد. البته اين نكته فراموش
[1] و چون اعراض كردند، خداوند هم دلهايشان را اعراض داد. سوره
صف، آيه 5.
[2] و با اين قرآن گمراه نكند مگر فاسقان را. سوره بقره، آيه 26.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 75