نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 536
چون موعظه دو قسم
بود: يكى خوب، و يكى بد، و آنكه بدان اجازه داده شده موعظه خوب است، لذا دوم آن را
آورد، و چون جدال سه قسم بود، يكى بد، يكى خوب، يكى خوبتر، و از اين سه قسم تنها
قسم سوم مجاز بود لذا آن را سوم ذكر كرد، و آيه شريفه از اين جهت كه كجا حكمت، كجا
موعظه، و كجا جدال احسن را بايد بكار برد، ساكت است و اين بدان جهت است كه تشخيص
موارد اين سه به عهده خود دعوتكننده است، هر كدام حسن اثر بيشترى داشت آن را بايد
بكار بندد.
و ممكن است
كه در موردى هر سه طريق بكار گرفته شود، و در مورد ديگرى دو طريق و در مورد ديگرى
يك طريق، تا ببينى حال و وضع مورد چه اقتضايى داشته باشد.
اين را گفتيم
تا معلوم شود اينكه بعضى پنداشتهاند كه ظاهر آيه، امر به رسول خدا 6 است به
اينكه در همه موارد هر سه طريق را بكار گيرد صحيح نيست، زيرا آيه دلالت ندارد بر
اينكه نسبت به همه موارد و همه مدعوين بايد هر سه طريق را بكار بست، بله در تمامى
و مجموع همه مدعوين البته هر سه طريق بكار مىرود.
[ضعف سخن
بعضى از مفسرين در باره وجه ترتيب در ذكر حكمت و موعظه و جدال در آيه شريفه]
و نيز تا
فساد گفتار بعضى[1] ديگر
روشن شود كه گفتهاند: ترتيب در سه طريق مذكور در آيه ترتيب به حسب فهم مردم و
استعداد پذيرفتن حق است، بعضى از خواص كه داراى دلهايى نورانى و قوى و با
استعدادند و حقايق عقلى را زود مىپذيرند و زود و به شدت در برابر مبادى عالى
مجذوب گشته، با علم و يقين الفت و انس زيادى دارند دعوتشان بايد از راه حكمت يعنى
برهان صورت گيرد.
و بعضى عوام
هستند كه دلهاى تاريك و استعدادى ضعيف داشته و الفتشان بيشتر با محسوسات است، و
دلبستگىشان بيشتر با رسوم و عادات است، چنين كسانى سر و كارى با برهان نداشته، و
آن را نمىپذيرند، ولى معاند با حق هم نيستند، اينگونه اشخاص را بايد با موعظه
حسنه به راه آورد.
بعضى ديگر
معاند و لجبازند، باطل را سرمايه خود كرده و مىخواهند با آن حق را سركوب نمايند و
از راه مكابره و لجبازى با دهنهايشان نور خدا را خاموش نمايند، مردمى هستند كه
آراى باطل در دلهايشان رسوخ نموده، تقليد از مذهبهاى خرافى نياكان و اسلاف بر
آنان چيره گشته، ديگر نه برهان، آنان را بسوى حق هدايت مىكند و نه موعظه سوقشان
مىدهد، اين دستهاند كه رسول خدا 6 مامور شده از راه مجادله آنان را