نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 527
نمىكند.
سپس خداى
متعال در مقام تعليل نهى خود فرمود:(إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى
اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ) سپس به نوميدى آنان از رستگارى اشاره
نموده فرمود:(مَتاعٌ قَلِيلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).
(وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ ...) مراد از
جمله (ما قَصَصْنا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ)- آنچه برايت قبلا
شرح داديم - بطورى كه گفته شد- همان تحليل و تحريمى است كه خداى تعالى در
سوره انعام براى رسول خدا 6 بيان كرده و فرموده بود:(وَ عَلَى
الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ ...)[1] كه بطور
يقين قبل از سوره نحل نازل شده بوده.
و اين آيه در
حقيقت در مقام دفع اشكالى است كه ممكن است بشود، و در آن عطفى است بر مساله نسخ كه
سابقا گذشته بود. گويا گويندهاى گفته است، حال كه محرمات از خوردنيها منحصر به
چهار حرام مذكور يعنى مردار و خون و گوشت خوك و ذبيحه براى غير خداست، و از اين
چهار چيز گذشته، هر چيز ديگرى حلال است پس اين همه حرامها كه قبلا بر بنى اسرائيل
حرام شده بود چيست آيا اين ظلم بر ايشان نبوده؟
[تحريم
طيبات براى بنى اسرائيل ناشى از ظلم خودشان و عقوبت خدا در برابر عصيان آنان بوده
است]
لذا در جواب
فرموده: اگر ما اينها را قبلا بر بنى اسرائيل حرام كرده بوديم ظلمشان نكرديم
بلكه ايشان خودشان به خود ظلم كردند و ما به كيفر ظلمشان بعضى چيزها را بر آنان
حرام كرديم، به اين معنا كه همين چيزها براى آنان حلال بود و ليكن چون پروردگار
خود را عصيان نمودند لذا به عنوان عقوبت، آنها را برايشان تحريم كرديم، هم چنان كه
در جاى ديگر مىفرمايد:(فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا
عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ ...)[2].
و اگر بعد از
آن عصيان، بسوى پروردگار خود رجوع نموده از نافرمانى توبه مىكردند، خدا هم از
ايشان مىگذشت و دوباره همان حرامها را برايشان حلال مىكرد، كه او آمرزگار و رحيم
است.
پس روشن شد
كه آيه شريفه متصل به ما قبل خود و داستان تحليل و تحريم است، و گويا جوابى از
سؤال مقدر است، و ما بعد آن كه مىفرمايد:
[1] و بر جهودان، هر حيوان ناخندار راى حرام كرديم. سوره انعام
آيه 146.
[2] و بخاطر ظلمهايى از يهوديان، طيباتى كه بر ايشان حلال بود
حرام كرديم ... سوره نساء، آيه 156.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 527