نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 502
دو آيه كنايه از اين
است كه رسول خدا 6 مهدى به هدايت خدا و مؤمن به آيات او است، و مثل او كسى
افتراء و كذب مرتكب نمىشود.
مفسرين اين
دو آيه را از آيه اولى قطع كرده و آيه اول را جواب كامل از اشكال مشركين
دانستهاند ولى خواننده عزيز دستگيرش شد كه آن به تنهايى وافى به جواب نيست.
آن گاه جمله(وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ) را از باب تحدى به اعجاز قرآن در
بلاغتش جواب كامل گرفتهاند، كه خلاصهاش اين مىشود: اگر اين قرآن تعليم يك
فرد بشر است كه منظور شما او است حال تمامى بشر را جمع كنيد تا يك آيه مثل آن را
بياورند ولى شما خواننده عزيز مىدانيد كه در الفاظ اين جمله هيچ چيزى از
معجزه بودن قرآن در بلاغت و هيچ اثرى از مساله تحدى وجود ندارد، نهايت چيزى كه از
آن استفاده مىشود اين است كه زبان عربى مبين است، و معقول نيست مردى غير عرب چنين
بيانى شيوا داشته باشد.
آن گاه دو
آيه بعد را حمل بر تهديد آن كافران كه آيات خدا را انكار نموده و به رسول خدا 6
افتراء مىبستند كرده و گفتهاند: اين دو آيه مشركين را به عذاب دردناك وعيدشان
مىدهد و نسبتى را كه به رسول خدا 6 داده بودند به خودشان بر مىگرداند كه خود
آنان سزاوارتر به افترا هستند چون آنهايند كه به خدا و آيات او ايمان ندارند، و
خدا هم بهمين جهت هدايتشان نكرده است، سپس بر اين اساس بحث كردهاند در اينكه فلان
كلمه آيه چه معنا دارد و آن ديگرى چه معنا؟ بحثى كه هر چه جلوتر مىرود از معناى
حقيقى آيه دورتر مىشود و شما خواننده عزيز فهميديد كه اين بحثها بالأخره اشكال ما
را كه گفتيم آيه اول، ماده اشكال را از بين نمىبرد حل نمىكند.
بحث روايتى
[رواياتى در ذيل آيه:(إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ
الْإِحْسانِ ...) و بيان مراد از عدل و احسان]
در الدر
المنثور است كه احمد از عثمان بن ابى العاص روايت كرده كه گفت: من نزد رسول خدا
6 نشسته بودم كه ديدم چشمهاى خود را خيره نموده فرمود:
جبرئيل مرا
دستور داد تا اين آيه را در اينجاى از سوره بگذارم: (إِنَّ اللَّهَ
يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ) ...(تَذَكَّرُونَ)[1].