نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 482
(وَ لا
تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها)- نقض يمين به معناى مخالفت مقتضاى آن است، و
مراد از يمين، سوگند به خداست، گويا غير از اين سوگند را يمين ندانسته است دليلش
هم جمله(وَ قَدْ
جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا) است.
و مراد
از توكيد سوگند ، محكم كردن آن به قصد و تصميم است، آن هم در باره امرى
راجح، بخلاف جملههاى نه به خدا ، آرى به خدا و امثال آن
از سوگندهاى لغو. پس توكيد در اين آيه معناى تقصيد را افاده مىكند كه در آيه(لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما
عَقَّدْتُمُ الْأَيْمانَ)[1] آمده است.
گو اينكه از
شكستن قسم و عهد هر دو نهى شده و ليكن شكستن قسم در اعتبار عقلى شنيعتر است،
علاوه بر اين عنايت به سوگند در شرع اسلام بيشتر از عهد است، زيرا در باب قضاء،
قسم يكى از دو وسيله فصل خصومت است.
[سبب شناعت
شكستن قسم]
و توضيح
شنيعتر بودن نقض سوگند اين است كه: حقيقت معناى سوگند ايجاد ربط خاصى است ميان
كلام، چه خبر و چه انشاء، و ميان يك امر مهم و شريفى كه دروغ بودن كلام خبرى و
مخالفت مقتضاى كلام انشايى مستلزم بطلان آن امر شريف و توهين به آن باشد، مثل
اينكه مىگوييم به خدا سوگند فلان كار را مىكنم، و در انشاء مىگوييم تو را به
خدا قسم فلان كار را بكن و يا مكن، كه معناى اين سوگند اين است كه اگر در آن خبر
دروغ گفته باشيم و در اين انشاء مخالفتى بشود كرامت و عزتى كه نسبت به مقسم
به يعنى خداى تعالى معتقد هستيم از بين بردهايم، پس برگشت امر به اين است
كه در صورت مخالفت، اول خدا كه به وى قسم خورده شده مسئول باشد دوم آن كسى كه قسم
خورده نزد خدا مسئول بوده باشد، اما خدا مسئول شخص فريب خورده باشد چون او به
احترام خدا تكيه و اعتماد نمود و اين فريب را بخاطر خدا خورد، و اما شخص قسم خورده
نزد خدا مسئول باشد چون او صحت مطلب خود را منوط و مربوط به كرامت و عزت خدا نمود،
و خلاصه آبروى خدا را برده، عينا مانند كسى كه عقد معاملهاى مىبندد و به طرفش
وثيقهاى كه مورد اعتماد او باشد مىدهد مثلا مالى گرو او مىگذارد و يا فرزندش را
نزد او گروگان مىسپارد، و يا شخص شريفى معامله او را با شرافت خود ضمانت مىكند.