جمله(وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ) عطف است بر
جمله عبدنا ... يعنى و اگر خدا مىخواست كه ما بدون فرمان او
چيزى را حرام نكنيم و يا آنچه حرام كرده بوديم حلال كنيم، هرگز حرام نمىكرديم
... و مراد از آنچه حرام كرده بودند بحيره و سائبه
و غير آن دو است كه در جاى ديگر قرآن اسم برده شده.
در اينجا،
نكتهاى است و آن اينكه ظاهر جمله(لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا
مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ) از جهت اينكه نفى عبادت يعنى نپرستيدن را
معلق بر خود مشيت خداى تعالى كرده مىرساند كه مقصود ايشان از مشيت، اراده تكوينى
خدا است كه هرگز از مراد تخلف نمىپذيرد، زيرا اگر مقصودشان غير از آن، يعنى اراده
تشريعى خدا بود مىبايست مىگفتند:
لو
شاء اللَّه كذا لاطعناه و استجبنا دعوته- اگر خدا چنين و چنان مىخواست البته ما
اطاعتش مىكرديم و اجابتش مىنموديم .
[تقرير و
تبيين استدلال مشركين براى بت پرستى خود به اينكه اگر مشيت خدا بر ترك بت پرستى
تعلق گرفته بود ما بت نمىپرستيديم]
پس گويا
خواستهاند بگويند اگر رسالت انبياء رسالت حقى بود و اين دستور نهى پرستش بتها و
نهى تحريم بحيره و سائبه و وصيله و غير اينها، نواهى خداى سبحان بود ما نه آن بتها
را مىپرستيديم و نه آن حلالهاى او را حرام مىكرديم، چون اگر او مىخواست ديگر
محال بود كه ما بر خلاف خواست او عملى انجام دهيم، زيرا محال است مراد او از
ارادهاش تخلف كند، پس اينكه ما غير او را مىپرستيم و چيزهايى را حرام مىكنيم،
خود دليل بر اين است كه در اين كارها هيچ امر و نهيى از ناحيه خدا وجود ندارد، و
هيچ رسالت و شريعتى از ناحيه او در اين باره نيامده است.
اين تقرير
دليل مشركين است كه از سياق آيه استفاده شد و خلاصهاش اين است كه بتپرستى و
تحريم حلالها و ساير كارهايى كه مىكنند مورد هيچ نهيى از خدا نيست، كه اگر بود
ايشان نمىتوانستند آن كارها را بكنند.
البته اين را
هم نمىخواهند بگويند كه خدا خواسته است كه ما بتها را بپرستيم تا آن پرستش و اين
تحريم حلالها ضرورى الوجود شود و ايشان نتوانند خوددارى كنند، و آن وقت با فرض
اجبار، ديگر معنايى براى نهى رسولان نباشد، زيرا كلمه لو دلالت مىكند
بر امتناع جزاء در صورت امتناع شرط، و مفهوم جمله شرطيه(لَوْ شاءَ
اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ) اين است كه خدا آن
را نخواسته، و لذا ما بت مىپرستيم و تحريم حلال مىكنيم.
[1] ما پدران خود را بر كيشى يافتيم و از آنان پيروى خواهيم كرد.
سوره زخرف، آيه 23.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 349