responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 12  صفحه : 273

آورد و فرمود آية .

[توضيحى در مورد اصحاب ايكه و اصحاب حجر ]

(وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ ... فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ).

كلمه ايكه به معناى درخت به هم پيچيده است، و جمع آن ايك است، و به طورى كه گفته‌[1] شده قوم ايكه در سرزمينى پر درخت چون جنگل زندگى مى‌كرده‌اند كه درختهايش سر به هم داده بود.

و نيز بطورى‌[2] كه گفته شده اين مردم، معاصر با شعيب (ع) و قوم او بودند، و يا يك طائفه از قوم او بوده‌اند. مؤيد اينكه طائفه‌اى از قوم او بوده‌اند اين است كه در ذيل آيه مى‌فرمايد:(وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ)، يعنى منزلگاه قوم لوط و قوم ايكه، هر دو بر سر بزرگ راهى قرار داشت. و اين را مى‌دانيم كه مقصود از اين راه، آن راهى است كه مدينه را به شام وصل مى‌كند. بلادى كه در اين مسير قرار داشته‌اند منزلگاه قوم لوط و قوم شعيب بوده‌اند، و چون مى‌دانيم كه همه اين مسافت جنگلى بوده است، نتيجه مى‌گيريم كه قوم ايكه يك طائفه از قوم شعيب و سرزمين ايشان يك ناحيه از حوزه دعوت شعيب بوده كه خداوند بخاطر كفرشان هلاكشان نموده است، و در سوره هود داستانشان گذشت.

در جمله:(فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ) ضمير جمع به اصحاب ايكه بر مى‌گردد. بعضى‌[3] گفته‌اند هم به ايشان و هم به قوم لوط بر مى‌گردد. و معناى آيه روشن است.

( وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ‌) ...(ما كانُوا يَكْسِبُونَ ).

اصحاب حجر عبارتند از قوم ثمود، يعنى قوم صالح پيغمبر. و حجر اسم شهرى بوده كه در آن زندگى مى‌كرده‌اند، و قرآن ايشان را جزو جمعيت‌هايى شمرده كه همه پيغمبران را تكذيب مى‌كرده‌اند، با اينكه خود معاصر صالح بوده‌اند. جهتش هم اين است كه دعوت همه انبياء به يك چيز بوده، پس اگر كسى يكى از ايشان را تكذيب كند گويا همه را تكذيب كرده است.

(وَ آتَيْناهُمْ آياتِنا فَكانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ)- اگر مراد از آيات آن طور كه از ظاهر بر مى‌آيد، معجزات و خوارق عادت باشد، قهرا مقصود از آن داستان ناقه و آب خوردنش، و آن حوادثى خواهد بود كه قوم صالح از آن مشاهده كردند، كه يكى هم عذاب بعد از پى كردن آن بود، و داستانش در سوره هود گذشت. و اگر مقصود از آن معارف الهيه‌اى باشد كه صالح (ع) آن را بر ايشان ابلاغ نموده، و يا هم آن و هم اين باشد كه مساله روشن است.


[1] تفسير فخر رازى، ج 19، ص 204.

[2] ( 2 و 3) مجمع البيان، ج 6، ص 343.

[3] ( 2 و 3) مجمع البيان، ج 6، ص 343.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 12  صفحه : 273
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست