نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 269
شامل حال او نمىشود
و بزودى عذاب خدا او را هم خواهد گرفت و هلاكش خواهد ساخت، لذا گفتند:(إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها
لَمِنَ الْغابِرِينَ) مگر
همسرش كه او از باقى ماندگان است يعنى بعد از بيرون شدن لوط و نجات يافتن، او با
قوم باقى مىماند و دستخوش هلاك مىگردد.
ما تفصيل
داستان ميهمانان ابراهيم را در سوره هود در جلد دهم اين كتاب در تحت يك عنوان
مستقل آوردهايم.
[وارد شدن
ملائكه بر لوط 7 و گفتگوى بين ايشان و آن حضرت و قضاى الهى
به قطع نسل و انقراض قوم لوط]
لوط به
فرشتگان گفت: شما قومى ناشناسيد براى اينكه ملائكه بصورت جوانانى زيبا روى و بى
موى در برابر او مجسم شده بودند و او از ديدن ايشان با سابقهاى كه از قوم خود
داشت كه كارشان فحشاء است دچار وحشت گرديد، كه ما اين برخورد را هم در سوره هود
شرح داديم.
كلمه
يمترون از امتراء و امتراء از مريه است كه به معناى
شك است. و منظور اين است كه ما آن خبرى را آورديم كه اين مردم در آن شك مىكردند و
هر چه تو انذارشان مىدادى باور نمىنمودند. و مراد از اينكه فرمود اتيناك
بالحق- حق را آوردهايم قضاء حقى است كه خدا در باره قوم لوط رانده بود و
ديگر مفرى از آن باقى نبود هم چنان كه در جاى ديگر فرموده:(وَ
إِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ)[1].
بعضى از
مفسرين[2] گفتهاند
مراد از جمله مذكور آوردن عذابى است كه شكى در آن نيست و ليكن معنايى كه ما گفتيم،
بهتر است.
در آيات اين
داستان تقديم و تاخير است، البته تقديم و تاخير كه مىگوييم منظورمان اين نيست كه
اختلالى در ترتيب نزولى آن در هنگام تاليفش به وجود آمده باشد، بدين معنى كه
آيهاى كه در هنگام نزول مؤخر بوده، مقدم و بالعكس شده باشد بلكه منظورمان اينست
كه خداى تعالى گوشههايى از داستان لوط را در غير آن محلى كه ترتيب طبيعى اقتضاء
مىنمايد و داستانسرايى ايجاب مىكند، ذكر فرموده. و اين بخاطر نكتهاى است كه
فهماندن آن ايجاب مىكند.
ترتيب داستان
آن طور كه در سوره هود آمده و اعتبار هم مساعد آنست ايجاب مىكرد، كه در اين سوره جمله(فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ)- تا آخر دو آيه- جلوتر از ساير آيات و دنبال
آن دو آيه(وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ)- تا آخر شش آيه- و
سپس جمله(قالُوا بَلْ جِئْناكَ)- تا آخر چهار آيه- و