نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 264
از آن سو مردم شهر در
حالى كه به يكديگر مژده مىدادند به طرف خانه لوط هجوم آوردند، (67).
لوط گفت
اينان ميهمانان منند، مرا رسوا مكنيد (68).
و از خدا
بترسيد، و مرا خوار مسازيد (69).
گفتند مگر به
تو نگفتيم كسى را به خانهات راه مده (70).
لوط (از
ناچارى دختران خود را عرضه كرد تا شايد از تجاوز ميهمانانش صرفنظر كنند و) گفت اگر
هم مىخواهيد كارى بكنيد اين دختران من حاضرند (71).
به جان تو اى
محمد كه قوم نامبرده در مستى خود آن چنان بودند كه نمىفهميدند چه مىكنند (72).
پس ناگهان در
هنگام طلوع آفتاب صيحهاى كارشان بساخت (73).
و ما شهرشان
را زير و رو كرديم و سنگى از سجيل بر آنان بباريديم (74).
در اين
داستان آياتى است براى مردم متفرس و چيز فهم (75).
و هم در راهى
است استوار (76).
آرى در اين
داستان آيتى است براى مؤمنين (77).
و به درستى
كه اصحاب ايكه ستمكاران بودند (78).
ما از ايشان
انتقام گرفتيم، و بدرستى كه اين دو قوم بر سر شاهراهى قرار دارند (79).
اصحاب حجر هم
فرستادگان خدا را تكذيب كردند (80).
و هر چه ما
معجزه برايشان فرستاديم از آن اعراض نمودند (81).
از كوهها
خانهها مىكندند در حالى كه خاطر جمع و در امن بودند (82).
ولى صيحه
ايشان را در صبحگاهى بگرفت (83).
و آنچه زحمت
كشيده بودند بدردشان نخورد (84).
بيان آيات
[اشاره به ارتباط آيات متضمن داستان بشارت ابراهيم (ع) به فرزند دار شدن و داستان
قوم لوط، با آيات قبل]
بعد از آنكه
خداى تعالى پيرامون استهزايى كه مشركين به رسول خدا 6 و كتاب نازل بر او، و
همچنين پيرامون اقتراح آنان كه بايد ملائكه را بياورد و اينكه اگر ملائكه را هم
بياورد ايمان نخواهند آورد، با روشنترين بيان بحث فرمود، اينك در اين آيات شروع
به نصيحت آنان نموده، در دو آيه اول بشارت و انذار مىدهد، و آن گاه با ذكر
داستانى كه جامع هر دو جهت است- يعنى داستان ميهمانان ابراهيم (ع) كه براى او
بشارت آورده بودند، آن هم بشارتى كه هيچ انتظارش را نداشت، و براى قوم لوط (ع)
عذاب آورده بودند، آن هم عذابى كه از شديدترين
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 264