نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 246
خداى سبحان- كه اهل
ضلالت مىبايستى به وسيله وى در گمراهى خود بمانند- كرده است، و حتى خود آن ملعون
هم به اين معنا تا حدى اعتراف نموده، و در خصوص غوايت خود گفته است(رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي). و نيز اگر مخلصين را استثناء نموده باز به قضاى
خدا بوده است.
[ابليس در
اغواء عباد مستقل نبوده اغواى او مجازات غاوين بوده و مستند به سلطنت
الهى است]
اين معنايى
كه آيه كريمه آن را افاده مىكند، و مىفرمايد هم تسلط ابليس بر ضلالت گمراهان، و
هم رهايى دادن مخلصين از شر او هر دو قضاى خداست، خود يكى از اصول مهمى است كه توحيد
قرآن آن را افاده مىكند، مثلا در سوره يوسف مىفرمايد:
(إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ)[1] و در سوره
قصص مىفرمايد:(وَ هُوَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي
الْأُولى وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُكْمُ)[2] و در آل
عمران مىفرمايد:(الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ)[3] و در يونس
مىفرمايد:
(وَ يُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ)[4] و همچنين
آياتى ديگر كه دلالت دارند بر اينكه هر حكم ايجابى و يا سلبى كه هست همه از خداست
و به قضاء او به كرسى مىنشيند.
از اينجا
معلوم مىشود كه بعضى[5] از مفسرين
در تفسير خود نسبت به جمله(إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ
الْغاوِينَ) چقدر مسامحه و سهلانگارى نمودهاند، زيرا گفتهاند: پيروان ابليس
وقتى دعوت او را مىپذيرند و متابعتش مىكنند قهرا ابليس بر آنان سلطنت خواهد
يافت، و هر چند كه اين بخاطر عدول آنان از هدايت الهى به دعوت و غوايت او است، و
ليكن قهرا او داراى سلطان خواهد شد، پس سلطنت ابليس نه از خداست، و نه از خودش،
بلكه از سوء اختيار پيروان او است.
وجه فساد اين
سخن اين است كه: استقلال و قوت ذاتى از ابليس سلب و به ذوات اشياء داده شده و حال
آنكه اگر بنا باشد ابليس از پيش خود مالك چيزى نباشد اشياء هم مالك هيچ چيز خود
نخواهند بود و بدون اذن خدا، هيچ چيز حتى ضروريات و لوازم ذات را مالك نيستند مگر
به اذن خدا و تمليك او- دقت فرمائيد.
جهت سومى كه
خداى تعالى از كلام ابليس رد نموده اين است كه سلطنت
[1] هيچ حكم نيست مگر آنكه از خداست. سوره يوسف، آيه 67.
[2] او خداست معبودى جز او نيست در دنيا و آخرت حمد و حكم براى
او است. سوره قصص، آيه 7.