نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 228
(قُلْ
يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ)[1] به اين معنا اشاره شد.
چون در آيه
اول همانطور كه ملاحظه مىكنيد، مىفرمايد: روح انسانى همان بدنى است كه خلقت ديگر
به خود گرفته، بدون اينكه چيزى بر آن اضافه شده باشد. و در آيه دوم مىفرمايد: روح
در هنگام مرگ از بدن گرفته مىشود در حالى كه بدن به حال خود باقى است، و چيزى از
آن كم نمىگردد.
پس روح، امر
وجودى است كه فى نفسه يك نوع اتحاد با بدن دارد و آن اين است كه متعلق به بدن است،
و در عين حال يك نوع استقلال هم از بدن دارد به طورى كه هر وقت تعلقش از بدن قطع
شد از او جدا مىشود. در تفسير آيه(وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ
فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ)[2] در جلد اول
اين كتاب پارهاى مطالب كه مربوط به اين مقام است گذشت، و اميدواريم كه بتوانيم در
ذيل آيه(قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي)[3]- ان شاء اللَّه- در
اين مساله بحثى كامل و مستوفى بنماييم.
در آيه مورد
بحث اگر روح را به خود نسبت داده و اضافه كرده به منظور تشريف و احترام بوده، و از
باب اضافه لامى است كه اختصاص و ملكيت را مىرساند. و جمله(فَقَعُوا
لَهُ ساجِدِينَ) به اين معنا است كه سجده كنيد، و بعيد نيست معنايش اين
باشد كه براى سجده او به رو به زمين بيفتيد، كه اگر اين باشد تاكيد در خضوع ملائكه
را براى اين مخلوق تازه مىرساند، و بعضى[4]
از مفسرين همين معنا را گرفتهاند.
و معناى آيه
اين مىشود: وقتى من تركيب آن را تعديل نموده و صنع بدنش را تمام كردم، و سپس روح
بزرگ منسوب به خود را كه من ميان آن و بدن او ارتباط برقرار كرده ايجاد نمودم، شما
براى سجده بر او به زمين بيفتيد.
[معناى
كلمه بشر و نكتهاى كه در التفات از تكلم به غيب در آيه:(وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ) هست]
لفظ
اجمعون تاكيد بعد از تاكيد است تا تاكيد اول را تشديد كند، و منظور اين است
كه ملائكه همه سجده كردند، به طورى كه حتى يك نفر هم باقى نماند. و اگر ابليس را
از ملائكه استثناء نموده، با اينكه از ملائكه نبود- به شهادت آيه
[1] بگو ملك الموتى كه موكل شما است جان شما راى مىگيرد. سوره
الم سجده، آيه 11.