نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 106
دور آن طواف
مىكردهاند، و آن سنگ را خانه دوار و قابل انتقال مىناميدند.
ولى خواننده
محترم به خوبى نسبت به سقوط و بى اعتبارى اين پاسخها واقف است. اما پاسخ اول و دوم
براى اينكه خلاف ظاهر لفظ آيه است، چون كلمه بنى همه فرزندان را شامل
است. و اما وجه سوم آن نيز باطل است، زيرا اشكال در اين نبود كه چرا دعاى يك
پيغمبر و يا بعضى از آن مستجاب نشده، چون ممكن است دعايى بر خلاف حكمت باشد. بلكه
اشكال در اين بود كه حكايت و نقل گفتارهاى لغو و رد نكردن آن از شان قرآن كريم دور
است.
بقيه وجوهى
هم كه نقل كرديم اشكالش اين است كه ملاك گمراهى در عبادت اصنام مساله شركت در
عبادت است، و اين عمل در همه فرضهايى كه نقل شد موجود است، يعنى هم پرستش صنم شرك
است، و هم پرستش وثن و هم طواف به دور سنگ.
[ضعف وجوهى
كه در جواب به اين سؤال كه چگونه ابراهيم (ع) با اينكه معصوم بوده درخواست دورى از
شرك را كرده است؟ گفته شده است]
بعضى[1] ديگر از اين اشكال كه چطور ابراهيم
با داشتن مقام عصمت درخواست دورى از شرك كرده چنين جواب دادهاند كه: مقصود ثبات
در عصمت و دوام در آن است. بعضى[2] ديگر
گفتهاند: اين سؤال را از باب هضم نفس (و به اصطلاح فارسى شكسته نفسى) گفته است و
خواسته است احتياج خود به فضل او را اظهار بدارد. بعضى[3]
ديگر گفتهاند: منظور اين بوده كه از شرك خفى محفوظ باشد، نه شرك جلى، كه با
مصونيت انبياء منافات دارد.
همه اين وجوه
باطل است: اما اولى براى اينكه عصمت همانطور كه حدوثا در انبياء لازم است، بقاى آن
نيز لازم است، و همانطور كه درخواست حدوث آن از انبياء صحيح نيست- چون تحصيل حاصل
است- همچنين درخواست بقاى آن نيز صحيح نيست.
منشا اشتباهى
كه اين آقايان كردهاند اين است كه پنداشتهاند فيضى كه از ناحيه خداى مفيض به
انبياى مستفيض مىرسد از ملك خدا بيرون مىرود، و انبياء مالك مستقل آن مىشوند و
چون مالك مىشوند ديگر درخواست آن هم از كسى كه سابقا مالك بود، ولى فعلا مالك
نيست معنا ندارد. و به عبارتى ديگر وقتى خداى تعالى حدوث و يا بقاى چيزى را اراده
كرد آن چيز ديگر از آنچه كه هست تغيير نمىپذيرد