نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 465
است كه در آيه قبلى
آورده شد، و در همه آنها خداى سبحان آثار اعتقاد حق و ايمان به حق و استجابت و
پذيرفتن دعوت حق، و همچنين آثار سوء اعتقاد به باطل و كفر بحق و نپذيرفتن دعوت به
حق را بيان مىكند. شاهد بر اين مطلب سياق خود آيات است، زيرا مطلبى كه در آنها
آمده پيرامون عاقبت امر ايمان و سرانجام كفر است، و اينكه عاقبت محموده ايمان را
هيچ چيز جبران نمىكند، هر چند دو برابر نعمتهاى دنيا باشد.
[منظور
از حسنى كه اجابت كنندگان دعوت پروردگارشان داراى آن هستند]
و بنا بر اين
اظهر اين است كه منظور از حسنى همان عاقبت حسنى و سرانجام نيك باشد. و
اينكه بعضيها[1] گفتهاند
منظور از حسنى اجر نيك، و يا بهشت است اگر چه بالمال حرف صحيحى است،
چون عاقبت محموده ايمان و عمل صالح مثوبت و اجر الهى است و آنهم بهشت است، و ليكن
مثوبت و بهشت از آن جهت كه مثوبت و يا بهشت است در اين مقام مقصود نيست، بلكه از
اين جهت كه عاقبت امر ايشان و منتهى اليه مجاهدات ايشان است منظور است.
و مؤيد آن،
بلكه دليلش جملهايست كه در آيات بعدى بعد از تعريف ايشان به صفات مختصشان
مىفرمايد:(أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ جَنَّاتُ عَدْنٍ
يَدْخُلُونَها ...).
و نيز بنا بر
آنچه كه گفته شد، جمله(لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً
وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ) در جاى جمله ديگرى
نشسته كه غايت و هدف را مىرسانده، و آن را حذف نموده تا بر اهميت و فخامت آن
دلالت كند و بفهماند شر و بدبختى آن چنان هولآور و دهشتزا است كه قابل ذكر نيست.
پس معنا چنين
مىشود: كسانى كه دعوت پروردگار خود را اجابت نمىكنند چيزى بر سرشان مىآيد- و يا
چيزى كه نتيجه استجابت و سرانجام نيك آنست از ايشان فوت مىشود- كه يكى از خصوصيات
آن اين است كه اگر آنچه نعمت در زمين هست كه نفوس بشرى از آن التذاذ دارد و آرزوى
هر انسانى رسيدن به آنست بدهند و بلكه دو برابر آن را بدهند كه ما فوق آرزوهاست
جبران آن را نمىكند، و نمىتوانند آن را بدست آورند. و به عبارت خلاصهتر: اگر
اين عده نهايت درجه آرزوهاى زندگى را بدست آورده باشند و بلكه ما فوق آن را داشته
باشند و بخواهند همه آنها را بدهند و آن نعمت را كه بخاطر سرپيچى از دعوت خدا از
دست دادهاند بدست بياورند، هرگز نمىتوانند بدست آورند.
در بعضى از
كلمات امير المؤمنين على (ع) هم آمده كه