نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 434
اثبات ربوبيت
اربابهاى خود درست مىنمايند، ولى از اين معنا غافلند كه خداى سبحان شديد المماحله
است، چون او به معايب و بديهاى ايشان آگاه، و بر اظهار آن معايب و رسوا ساختن آنان
قادر است.
[معناى دعا
و بيان اينكه حق دعا (دعاى مستجاب) براى خدا است و در برابر او نه غير او]
دعا و دعوت ، به معناى توجه دادن نظر مدعو است بسوى داعى كه
غالبا با لفظ، يا اشاره صورت ميگيرد، و استجابت و اجابت
به معناى پذيرفتن دعوت داعى، و روى آوردن بسوى اوست، اين است معناى دعا و اجابت، و
اما درخواست حاجت در دعا، و برآوردن حاجت در استجابت، جزء معنا نيست، بلكه غايت و
متمم معناى آن دو است.
بله، اين جهت
در مفهوم دعا خوابيده كه بايد مدعو، صاحب توجه و نظرى باشد كه اگر بخواهد بتواند
نظر خود را متوجه داعى بكند، و نيز بايد صاحب قدرت و تمكنى باشد كه از استجابت دعا
ناتوان و عاجز نگردد، و اما دعا كردن و خواندن كسى كه درك و شعور نداشته، يا قدرت
بر برآوردن حاجت را ندارد دعاى حقيقى نيست، هر چند صورت دعا را داشته باشد.
و چون در آيه
شريفه ميان جمله(لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ) و جمله(وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ...) مقابله افتاده و در
دومى مىگويد دعا و خواندن غير خدا خالى از استجابت، و دعاى كافران در ضلالت است،
ناگزير مىفهميم كه مقصود از جمله اولى اين است كه دعوت حق با دعوت باطل اين فرق
را دارد كه در دعوت حق مدعو دعوت را مىشنود، و البته استجابت هم مىكند (اما دعوت
باطل چنين نيست).
و اين خود از
صفات خداى تعالى و تقدس است، چون او شنوا و قريب و مجيب، (جوابگوى دعا) و غنى و
داراى رحمت است، هم چنان كه فرمود:(أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا
دَعانِ)[1] و نيز
فرمود:(ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ)[2] و در گفتههاى خود
هيچ شرطى در استجابت دعا نكرده، جز اينكه حقيقت دعا محقق شود و تنها او دعوت و
خوانده شود نه غير او.
بنا بر اين،
اضافه دعوت حق، اضافه موصوف بر صفت، و يا از قبيل اضافه حقيقيه[3]
است، به اين عنايت كه حق و باطل گويا دعا را ميان خود به دو قسم تقسيم مىكنند، يك
قسم از دعا، دعاى حق است كه هرگز از استجابت تخلف ندارد، و قسم ديگر دعاى باطل
است، و آن دعايى