نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 32
خارج، مانعى ندارد كه
يكى معرف ديگرى شود.
همين جواب،
اشكالى را هم كه آلوسى در ذيل اين بحث ايراد كرده دفع مىكند، و خلاصه اشكال وى
اين است كه: متبادر از كلمه سماوات و ارض همين اجرامى است
كه معهود ماست، پس اين وجهى كه ذكر كرديم اشكال را دفع نمىكند ناگزير بايد وجه
ديگرى را جستجو كرد.[1] وجه دفع
كردنش اين است كه اگر در آيات قرآنى فهم اهل لسان متبع است، يعنى بايد ديد اهل
لسان از مفاهيم كليه لغوى و عرفى چه مىفهمند، تنها در مفاهيم كليه است. و اما در
مقاصد و مصاديقى كه مفاهيم كليه بر آنها منطبق مىشود فهم عرف هيچ اعتبارى ندارد،
بلكه متبع در آن تنها تدبر و دقتى است كه خداوند مكرر بدان سفارش و امر فرموده، و
دستور داده كه متشابه قرآن را به وسيله محكم آن تشخيص داده و آيات را بر يكديگر
عرضه كنند، چون بطورى كه در روايات هم آمده قرآن كريم آياتش شاهد يكديگر و بعضى بر
بعض ديگر ناطق و برخى مصداق برخى ديگر است.
و به همين
جهت وقتى مىشنويم كه در باره خداى تعالى مىگويد او واحد و احد و عالم و قادر و
حى و مريد و سميع و بصير و يا غير آن است نمىتوانيم اين مفاهيم را حمل بر مصاديق
عرفيش كنيم بلكه بايد تفسير آنها را از كلام خود او بخواهيم و آن را بر معنايى كه
تدبر و تفكر بالغ در آيات خدايى دست مىدهد حمل نماييم و ما اين بحث را در پيرامون
معناى محكم و متشابه در جلد سوم اين كتاب بطور مفصل گذرانديم.
[وجوه
ديگرى كه در باره تحديد خلود در آيه شريفه ذكر شده است]
البته در
روايات و در كلمات مفسرين توجيهات ديگرى براى آيه مورد بحث آمده كه ما آنچه را كه
بدان برخورد نمودهايم در اينجا ذكر مىكنيم: وجه اولش همان بود كه ما خود اختيار
نمودهايم.
وجه دوم اين
است كه منظور از سماوات و ارض آسمانهاى بهشت و جهنم و
زمين آن دو است، و مقصود از آن نه آسمان و زمين متبادر است، بلكه منظور از آسمان
بالاى آن دو و منظور از زمين محل آن دو است، چون در لغت هر چه را كه بر انسان سايه
بيفكند آسمان، و هر چه را كه در زير پاى آدمى باشد و انسان بر آن قرار گيرد زمين
نامند. و به عبارت ديگر منظور از آسمان و زمين، بالا و پايين آن دو است.[2]