responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 27

هم چنان كه زفير به معناى فرو بردن نفس نيز هست، و در قرآن در آيه‌(لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ) و در آيه‌(سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً) و آيه‌(سَمِعُوا لَها شَهِيقاً) آمده، و اصل آن از جبل شاهق است كه به معناى كوه طولانى و بلند است.[1] و اين چند معنا بطورى كه ملاحظه مى‌فرماييد قريب به هم هستند و تو گويى در كلام استعاره‌اى به كار رفته، و منظور اين است كه اهل جهنم نفس‌هاى خود را به سينه‌ها فرو برده با بلند كردن صدا به گريه و ناله آن را برمى‌گردانند، همانطور كه خران صدا بلند مى‌كنند، و ناله‌شان از شدت حرارت آتش و عظمت مصيبت و گرفتارى است.

و گويا ظاهر از سياق‌(فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ) اين باشد كه بعدش بفرمايد: فاما الذى شقى ففى النار له فيها زفير و شهيق- كسى كه شقى شد در آتش است و براى او در آن زفير و شهيق است و ليكن اينطور نفرموده است، و بر خلاف اقتضاى سياق، جمله مذكور را با سياق جمع آورده و اين به خاطر رعايت سياق قبل است كه قيامت را وصف مى‌كند، و وصف آن اقتضاى كثرت و جماعت را دارد و لذا فرموده است:(ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ).

خواهيد گفت: اگر چنين نكته‌اى در كار باشد خوب بود بفرمايد: فمنهم اشقياء و سعداء . در جواب گوييم: اين نيز به خاطر رعايت سياق قبلش بوده كه فرموده است:(لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ) و نفس را مفرد نكره آورده است تا عموميت و استغراق را برساند، و بعد از آنكه با جمله:(لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ) غرض حاصل شد، به سياق سابق كه سياق جمع و كثرت بوده برگشته و فرموده:(فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا) تا آخر سه آيه.

(خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ) اين آيه مدت مكث و اقامت دوزخيان را در دوزخ بيان مى‌كند، هم چنان كه آيه بعدى كه مى‌فرمايد:(وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا ...) مدت اقامت اهل بهشت را در بهشت معلوم مى‌سازد، و مى‌فرمايد كه مكث دوزخيان در دوزخ و بهشتيان در بهشت دائمى و ابدى است.

[معناى خلود و مشتقات آن‌]

راغب در مفردات گفته: كلمه خلود به معناى برائت و دورى هر چيز از معرضيت براى فساد و باقى ماندنش بر صفت و حالتى است كه دارد، عرب هر چيزى را كه زود فاسد نمى‌شود با كلمه خلود وصف مى‌كند، مثلا سنگ‌هاى يك پايه را كه اسم اصليش اثافى


[1] مفردات راغب، ماده شهق.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 27
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست