responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 228

فرموده:(إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ) و اين احتمال بعيد نيست، و اگر روايات نظير فوق معتبر و صحيح باشد مى‌بايستى همين معنا منظور آنها باشد.

و نيز در همان كتاب آمده كه: ابو الشيخ از ابن عباس روايت كرده كه گفت: يوسف (ع)، سه بار دچار لغزش شد، يكى آنجا كه قصد زليخا را كرد، و در نتيجه به زندان افتاد، و يكى آنجا كه به رفيق زندانش گفت مرا نزد اربابت يادآورى كن و در نتيجه به كفاره اينكه ياد پروردگارش را فراموش كرد مدت زندانش طولانى‌تر شد، و يكى آنجا كه نسبت دزدى به برادرانش داد و گفت:(إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ) و آنها هم در جوابش گفتند:(إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ)[1].

مؤلف: اين روايت مخالف صريح قرآن است كه مقام اجتباء و اخلاص را به يوسف نسبت داده، كسى كه چنين مقامى را داراست و خداوند او را خالص براى خود كرده و شيطان در او راه ندارد. آرى، چگونه تصور مى‌شود كه خداوند كسى را كه تصميم بر زشت‌ترين گناهان كرده و شيطان ياد پروردگارش را از دلش بيرون برده، و او در سخنانش دروغ گفته و خداوند هم به خاطر همين جرائم به زندانش افكنده و دوباره مدت زندانش را طولانى‌تر كرده صديق بنامد، و از بندگان مخلص و نيكوكارش بخواند، و بفرمايد كه ما به او حكم و علم داديم و او را براى خود برگزيديم، و نعمت خود را بر او تمام كرديم ؟ و از اين قبيل روايات زياد است كه الدر المنثور آنها را نقل كرده، و ما پاره‌اى از آنها را در آنجا كه آيات را بيان مى‌كرديم نقل نموديم، و به هيچ يك آنها اعتمادى نيست.

[رواياتى در ذيل آيات گذشته راجع به داستان يوسف 7 و زليخا]

و نيز آورده كه احمد و ابن جرير و بيهقى در كتاب دلائل از ابن عباس از رسول خدا 6 روايت كرده‌اند كه فرمود: چهار نفر به زبان آمدند با اينكه طفل صغير بودند: 1- پسر آرايشگر دختر فرعون 2- آن طفلى كه به نفع يوسف شهادت داد 3- صاحب جريح 4- عيسى بن مريم.[2] و در تفسير قمى آمده كه در روايت ابى الجارود در تفسير(قَدْ شَغَفَها حُبًّا) فرموده:

محبت يوسف زليخا را در پرده كرد و از مردم پوشيده‌اش ساخت، بطورى كه غير از يوسف چيز ديگرى نمى‌فهميد. و حجاب به معناى شغاف و شغاف به معناى حجاب قلب است.[3]


[1] الدر المنثور، ج 4، ص 14.

[2] الدر المنثور، ج 4، ص 15.

[3] تفسير قمى، الدر المنثور، ج 4، ص 15 و 16.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 228
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست