responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 221

[مبناى عصمت معصومين (انبياء و ائمه :) علم است، علمى مغاير با ساير علوم‌]

و از جمله شواهدى كه دلالت مى‌كند بر اينكه عصمت از قبيل علم است، يكى آيه‌اى است كه خطاب به پيغمبرش مى‌فرمايد:(وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْ‌ءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً)[1] كه ما تفصيل معناى آن را در سوره نساء آورديم.

و نيز آيه‌اى است كه از قول يوسف مى‌فرمايد:(قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ)[2] و وجه دلالت آن را در تفسيرش بيان نموده‌ايم.

از اين نكته چند مطلب استفاده مى‌شود: اول آنكه علمى كه آن را عصمت مى‌ناميم با ساير علوم از اين جهت مغايرت دارد كه اين علم اثرش كه همان بازدارى انسان از كار زشت و وادارى به كار نيك است، دائمى و قطعى است، و هرگز از آن تخلف ندارد، به خلاف ساير علوم كه تاثيرش در بازدارى انسان اكثرى و غير دائمى است، هم چنان كه در قرآن كريم در باره آن فرموده:(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ)[3] و نيز فرموده:(أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‌ عِلْمٍ)[4] و نيز فرموده:(فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ)[5].

آيه‌(سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ)[6] نيز بر اين معنا دلالت مى‌كند، زيرا با اينكه مخلصين يعنى انبياء و امامان، معارف مربوطه به اسماء و صفات خدا را براى ما


[1] اگر كرم خدا و رحمت او شامل تو نبود، گروهى از آنها قصد داشتند، ترا از راه حق بگردانند اما جز خودشان را گمراه نمى‌كنند و ضررى به تو نمى‌رسانند. خدا اين كتاب و حكمت را به تو نازل كرد، و چيزهايى كه نمى‌دانستى تعليم داد و كرم خدا نسبت به تو بزرگ بود. سوره نساء، آيه 113.

[2] گفت: پروردگارا! زندان براى من، از گناهى كه مرا بدان مى‌خوانند خوشتر است، و اگر نيرنگشان را از من دور نكنى، مايل به ايشان مى‌شوم و از جهالت‌پيشگان مى‌گردم. سوره يوسف، آيه 33.

[3] آن را انكار نمودند با اينكه دلهايشان بدان يقين داشت. سوره نمل، آيه 14.

[4] هيچ ديدى كسى را كه هواى خود را معبود خود گرفت، و خدا او را با داشتن علم گمراه ساخت.

سوره جاثيه، آيه 22.

[5] پس اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه به حقانيت آن عالم شدند و از در بغى و كينه به يكديگر اختلاف نمودند. سوره جاثيه، آيه 17.

[6] منزه است خداوند از آنچه براى او وصف مى‌كنند مگر بندگان خداوند آنهايى كه مخلص هستند. سوره صافات، آيه 159 و 160.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 221
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست