نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 204
جمالها و زيباييهاى
صورى و معنويند، و اگر فرضا به صورت بشر مجسم شوند در حسن و جمالى مىآيند كه به
هيچ مقياسى قابل اندازهگيرى نيست و بتپرستان آنها را به صورت انسان تصور
مىكنند، البته انسانى در نهايت حسن و بهاء.
و شايد همين اعتقاد
سبب بوده كه به جاى توصيف حسن و جمالش و چشم و ابرويش، او را به فرشتهاى بزرگوار
تشبيه كردهاند، با اينكه آتشى كه در دل ايشان افروخته شده بود، به دست حسن صورت و
زيبايى منظر يوسف افروخته شده بود. مع ذلك مىبينيم از حسن او چيزى نگفتند، بلكه
او را فرشتهاى كريم ناميدند، تا هم به حسن صورت او اشاره كرده باشند و هم به حسن
سيرتش، و هم به جمال ظاهر و خلقتش و هم به جمال باطن و خلقش و خدا داناتر است.
و از اينكه
كلام زنان مصر مقدم بر كلام همسر عزيز(فَذلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي
فِيهِ) ذكر شده فهميده مىشود كه ايشان اين حرف را به منظور حق دادن به
زليخا و معذور دانستن وى نگفتهاند[1]، و
نخواستهاند بگويند: تو در عاشق شدنت به يوسف حق داشتهاى، بلكه كلامى بوده كه
بىاختيار و بطور قهر در مقام مدح و ثناى يوسف و مجذوبيت و شيدايى خود زدهاند، بدون
اينكه توجه داشته باشند كه اين كلام مايه رسوايى ايشان است، و همسر عزيز هم هرگز
حاضر نبود بدون چنين مقدمهاى بگويد(فَذلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي
فِيهِ) و ليكن بعد از آنكه ايشان را، هم عملا به بريدن دست به جاى ميوه، و
هم قولا رسوا و مفتضح كرد آن وقت خودش اين حرف را زد كه ديگر چارهاى جز تصديقش
نداشته باشد.
[اعتراف
همسر عزيز در جمع زنان مصر و تهديد صريح يوسف 7 به حبس و خوارى]
(قالَتْ فَذلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ
فَاسْتَعْصَمَ ...) زمينه اين كلام زمينه دفع توهم است، كانه كسى گفته است:
بعد از آنكه زنان مصر دستهاى خود را بريده و در باره يوسف آن اعتراف را كردند
زليخا چه گفت و شخصى در جواب او گفته: قالت- زليخا گفت ... زليخا با
آوردن حرف فاء بر سر ذلكن كلام خود را فرع و نتيجه گفتار
و كردار زنان مصر كرد، و با آوردن ذا اشاره به شخصى (يوسف) كرد كه
زنان، زليخا را به خاطر عشق به آن شخص ملامت مىكردند، و آن شخص را چنين توصيف كرد
كه: اين همان است كه مرا در عشق به او ملامت مىكرديد. اين كار را كرد كه خود يوسف
جوابشان باشد، و بفهمند كه عشق به چه كسى باعث شد كه او شرافت و آبروى دودمان و
عزت شوهر خود و عفت خود را به باد دهد. و معلوم است كه بهترين و قوىترين بيان آن
بيانى است كه شنونده را به دليل خارجى
[1] به نظر مىرسد كه اين جمله با جملهاى كه در ص 199 سطر 5
آمده تفاوت داشته باشد و ما به منظور حفظ امانت دخل و تصرفى در آن ننموديم.(
مترجم).
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 204