نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 19
(هذا
يَوْمُ لا يَنْطِقُونَ)[1] و آيه(فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ)[2] صنف اول كه گفتيم دو طرف دارد يكى نفى و يكى
اثبات، مىشود به امثال آيه(لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ)[3] ميان دو طرفش جمع نمود (يعنى معلوم مىشود نفى
كلام در باره چه كسانى و اثبات آن در خصوص چه كسانى است).
و صنف دوم كه
كلام را بطور مطلق نفى مىكند هم دروغ آن را و هم راستش را، تنافى ميان دو طرفش به
امثال آيه مورد بحث يعنى آيه(يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ
إِلَّا بِإِذْنِهِ) برداشته مىشود. البته بنا بر آن معنايى كه ما براى اذن
در تكلم كرديم و توضيحش گذشت، كه بنا بر آن اين دسته از آيات و آيه مورد بحث اين
معنا را افاده مىكنند، كه هر كه در قيامت تكلم مىكند، در تكلم كردنش مضطر و بى
اختيار است و به اذن خدا تكلم مىكند، نه به اختيار و اراده خود، آن طور كه در
دنيا بوده است، در نتيجه مطلب از مختصات قيامت مىشود.
[وجوهى كه
ديگران در اين باره گفتهاند]
از همين جا
وجه قصور در آنچه المنار آورده معلوم مىشود، چون وى در تفسير خود، در ذيل آيه
مورد بحث گفته: نفى كلام در روز قيامت و اثبات آن به اذن خدا كه در اين آيه
آمده، ميان دو دسته آيات قرآنى كه يكى بطور مطلق تكلم را در قيامت نفى، و ديگرى
بطور مطلق اثبات مىكند جمع مىنمايد [4]
(به اينكه كلام در آن نشاه نيز اختيارى است: آن كس كه تكلم مىكند به اذن خدا تكلم
مىكند و آن كس كه قرآن فرموده تكلم نمىكند كسانى هستند كه خدا اذنشان نمىدهد)
قبلا هم چند آيه از قبيل آيه(هذا يَوْمُ لا يَنْطِقُونَ) و آيه(الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ) را آورده.
زيرا: اولا
او ميان دو دسته آيات فرق نگذاشته، و از كلامش چنين توهم مىشود كه او آيه مورد
بحث را در رفع تنافى ميان آيات مطلق كافى دانسته، و حال آنكه كافى نيست.
و ثانيا معنا
نكرده كه كلام به اذن خدا چه معنا دارد، و در نتيجه اين قصور اين اشكال به وى
متوجه شده كه مگر تكلم در دنيا بدون اذن خداست كه در آخرت به اذن او باشد؟
و خلاصه مطلب
مختص به روز قيامت نيست.
[1] اين روزى است كه كافران براى نجات خود سخن نتوانند گفت. سوره
مرسلات، آيه 35.
[2] پس نيست ما را از شفاعتكاران و نه دوستى مهربان. سوره
شعراء، آيه 101.
[3] حرف نمىزنند مگر آن كس كه خداى رحمان به او اذن دهد. سوره
نبا، آيه 38.