responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 151

فعاليت مى‌كنند، و او هر چه را بخواهد بدانها تحميل مى‌كند، و آنها جز سمع و طاعت چاره‌اى ندارند، اما (چه بايد كرد كه) بيشتر مردم نمى‌دانند، چون گمان مى‌كنند كه اسباب ظاهرى جهان خود در تاثيرشان مستقلند، و به همين جهت مى‌پندارند كه وقتى سببى و يا اسبابى دست به دست هم داد تا كسى را مثلا ذليل كند خدا نمى‌تواند آن اسباب را از صورتى كه دارند بگرداند، ولى آنها اشتباه مى‌كنند.

بحث روايتى [روايتى از امام سجاد 7 در باره داستان يوسف و اينكه علت ابتلاء يعقوب به فراق يوسف قصور در اطعام مسكينى بوده است‌]

در معانى الاخبار به سند خود از ابى حمزه ثمالى روايت كرده كه گفت: من با على بن الحسين (ع) نماز صبح روز جمعه را خواندم، بعد از آنكه از نماز و تسبيح فارغ شد برخاست تا به منزل برود، من هم به دنبالش برخاستم و در خدمتش بودم حضرت، كنيزش را كه سكينه نام داشت، صدا زد و به او فرمود: از در خانه‌ام سائلى دست خالى رد نشود، چيزى به او بخورانيد، زيرا امروز روز جمعه است. عرض كردم آخر همه سائل‌ها مستحق نيستند، فرمود: اى ثابت! آخر مى‌ترسم در ميان آنان يكى مستحق باشد، و ما به او چيزى نخورانيم و ردش كنيم، آن وقت بر سر ما اهل بيت بيايد آنچه كه بر سر يعقوب و آل يعقوب آمد، به همه آنان طعام بدهيد.

يعقوب رسمش اين بود كه هر روز يك قوچ مى‌كشت و آن را صدقه مى‌داد و خود و عيالش هم از آن مى‌خوردند، تا آنكه وقتى سائلى مؤمن و روزه‌گير و اهل حقيقت كه در نزد خدا منزلتى داشت در شب جمعه‌اى موقع افطارش از در خانه يعقوب مى‌گذشت، مردى غريب و رهگذر بود، صدا زد كه از زيادى غذايتان چيزى به سائل غريب و رهگذر گرسنه بخورانيد، مدتى ايستاد و چند نوبت تكرار كرد، ولى حق او را ندادند و گفتارش را باور نكردند.

وقتى از غذاى اهل خانه مايوس شد و شب تاريك گشت انا للَّه گفت و گريه كرد و شكايت گرسنگى خود را به درگاه خدا برد و تا صبح شكم خود را در دست مى‌فشرد و صبح هم روزه داشت و مشغول حمد خدا بود. يعقوب و آل يعقوب آن شب سير و با شكم پر خوابيدند، و صبح از خواب برخاستند در حالتى كه مقدارى طعام از شب قبل مانده بود.

امام سپس فرمود: صبح همان شب خداوند به يعقوب وحى فرستاد كه تو، اى يعقوب! بنده مرا خوار داشتى، و با همين عملت غضب مرا به سوى خود كشاندى، و خود را مستوجب تاديب و عقوبت من كردى، مستوجب اين كردى كه بر تو و بر پسرانت بلاء فرستم. اى يعقوب!

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 151
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست