نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 137
مؤلف: اين مثالى كه
ايشان به جمله(فَاسْتَبِقُوا
الْخَيْراتِ) زده نيز از موارد غلبه
است، براى اينكه در شرع مستحبّ است كه آدمى نگذارد ديگران در خيرات بر او پيشدستى
كنند، بلكه سعى كند در خيرات و مثوبات و به دست آوردن بركات، كسى بر او مقدم نشود،
و اين همان معناى تسابق و مشاركت است.
مثال ديگرش
هم كه همان(وَ اسْتَبَقَا الْبابَ) باشد با تسابق منطبق
است براى اينكه قطعا زليخا نيز مىخواسته بر او غلبه كند هم چنان كه او مىخواسته
بر زليخا فائق آيد، اين مىخواست در را باز كند، و او مىخواست نگذارد، و اين همان
تسابق است پس حق اين است كه معناى استباق و معناى تسابق در مورد تصادق دارند.
و در صحاح
گفته: سابقت با استبقت هر دو به معناى تسابق و مسابقه
است[1]. و همچنين
در لسان العرب گفته: سابق و استبق در دويدن به معناى
مسابقه است.[2] و شايد
وجه تصادق استبق و تسابق اين باشد كه سبق خود
معنايى است اضافى و وزن افتعل مفيد تاكيد معناى فعل و
امعان فاعل در فعل خويش است، و مىرساند كه فاعل، فعل خود را زينتى براى خود
مىگيرد هم چنان كه در امثال كسب و اكتسب ،
حمل و احتمل و صبر و اصطبر ، قرب
و اقترب ، خفى و اختفى ، جهد
و اجتهد و نظاير آن به خوبى مشاهده مىشود، و ماده سبق هم
وقتى به اين باب بيايد قهرا آن معنا در آن عارض مىشود، و با در نظر داشتن اينكه
گفتيم خود ماده داراى معناى اضافى است، اين نكته را مىفهماند كه فاعل كوشش دارد
فعل سبق را به خود اختصاص دهد، و چون چنين معنايى جز با مسابقه صورت
نمىگيرد قهرا دو صيغه استبق و تسابق در اين مورد با هم
تصادق مىكنند.
و اينكه
فرمود:(بِمُؤْمِنٍ لَنا) معنايش اين است كه
تو تصديق كننده گفتار ما نيستى.
و ماده
ايمان همانطور كه با باء متعدى مىشود با لام هم
مىشود، مانند جمله مورد بحث، و مانند جمله(فَآمَنَ
لَهُ لُوطٌ)[3].
معناى آيه
مورد بحث اين مىشود كه: فرزندان يعقوب وقتى در آخر روز نزد پدر آمدند گريه
مىكردند و در اين حال به پدر خود گفتند: اى پدر جان! ما گروه برادران رفته بوديم
بيابان