نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 134
مىفرمايد:(وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِ ...)
[توضيح
معناى جمله:(وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ
هذا ...) و اشاره به وجوه متعدد ديگرى كه در معناى آن گفته شده است]
(وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لا
يَشْعُرُونَ) ضمير اليه به يوسف برمىگردد و ظاهر كلمه
وحى اين است كه وحى نبوت است، و منظور از امرهم هذا همان به چاه
انداختن يوسف است.
و همچنين
ظاهر جمله(وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ) اين است كه حال از
وحى فرستادن باشد كه كلمه و اوحينا بر آن دلالت دارد، و متعلق
جمله لا يشعرون امر است، يعنى حقيقت اين كار خود را نمىفهمند. ممكن
هم هست به وحى فرستادن برگردد، يعنى: و ايشان اطلاع ندارند كه ما چه
وحيى فرستادهايم.
و معناى آن-
و خدا داناتر است- اين است كه: وحى كرديم به يوسف كه سوگند مىخورم بطور يقين،
روزى برادران را به حقيقت اين عملشان خبر خواهى داد و از تاويل آنچه به تو كردند
خبردارشان خواهى كرد. آرى، ايشان اسم عمل خود را طرد و نفى تو و خاموش كردن نور تو
و ذليل كردن تو مىنامند، غافل از اينكه همان عمل نزديك كردن تو به سوى اريكه عزت
و تخت مملكت و احياى نام تو و اكمال نور تو و برترى قدر و منزلت تو است، ولى ايشان
نمىفهمند و تو بزودى به ايشان خواهى فهماند. و اين در آن وقتى صورت گرفت كه يوسف
تكيه بر اريكه سلطنت زده و برادران در برابرش ايستاده و با امثال جمله:(يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ
مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي
الْمُتَصَدِّقِينَ) ترحم او را به سوى خود جلب مىكردند، او هم در جوابشان
گفت:( هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ
أَنْتُمْ جاهِلُونَ)- تا آنجا كه فرمود-(أَنَا يُوسُفُ
وَ هذا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا ... )[1].
جمله(هَلْ عَلِمْتُمْ) بسيار قابل دقت است، چون اشاره دارد بر اينكه آنچه امروز
مشاهده مىكنيد حقيقت آن رفتارى است كه شما با يوسف كرديد. و جمله(إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ) كه در آخر داستان است در مقابل جمله(وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ) مورد بحث است، البته در معناى آيه وجوه ديگرى
نيز گفتهاند.
يكى از آن وجوه
اين است كه: تو بزودى و وقتى كه تو را نشناسند به برادرانت خبر مىدهى كه آنچه كه
به تو كردند. و مقصود خبرى است كه يوسف در مصر و قبل از آنكه خود را معرفى كند به
ايشان داد.[2]