نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 126
پس حق مطلب اين است
كه يعقوب اگر يوسف و برادرش را دوست مىداشته به خاطر آن پاكى و كمالاتى بوده كه
مخصوصا در يوسف به خاطر رؤيايش تفرس مىكرده و پيشبينى مىنموده كه به زودى
خداوند او را برخواهد گزيد، و تاويل احاديث تعليمش خواهد داد، و نعمتش را بر او و
بر آل يعقوب تمام خواهد كرد. آرى، منشا محبت يعقوب اين بوده نه هواى نفس.
[وجوه بى
اساس ديگرى كه در اين باره گفته شده است]
توجيه دوم:
بعضى[1] ديگر از
مفسرين گفتهاند: مقصود فرزندان يعقوب از اينكه گفتند پدر ما در گمراهى
آشكاريست همان گمراهى دينى است. با اينكه گذشت كه سياق آيات كريمه اين معنا
را دفع مىكند.
نقطه مقابل
اين حرف گفتار عده ديگريست كه گفتهاند: برادران يوسف از انبياء بودند، و اگر پدر
را به ضلالت نسبت دادند مقصودشان ضلالت در روش زندگى و بى استقامتى و بىعدالتى در
حق فرزندان است. و اگر كسى به ايشان اعتراض مىكرد كه پس اين چه ظلمى بود كه نسبت
به برادر و پدر خود مرتكب شدند، جواب مىدهند كه اين معصيت كوچكى بوده كه قبل از
رسيدن به مقام نبوت از ايشان سرزده و بنا بر اينكه صدور گناه كوچك را از انبياء
قبل از نبوتشان جايز بدانيم اشكالى به پاسخشان وارد نمىشود.
بعضى[2] ديگر از طرف فرزندان يعقوب چنين
جواب دادهاند كه ممكن است اين عمل را وقتى مرتكب شده باشند كه خود صغير و نابالغ
بودهاند، و صدور چنين كارها از اطفال نابالغ جايز است.
و ليكن همه
اين حرفها اوهامى بيش نيست، و آيه(وَ أَوْحَيْنا إِلى إِبْراهِيمَ
وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ)[3] كه ظهور دارد در
نبوت اسباط، صريح در نبوت برادران يوسف نيست. و حق مطلب اينست كه برادران يوسف از
انبياء نبودند بلكه اولاد انبياء بودند و نسبت به يوسف حسد برده گناه بزرگى نسبت
به يوسف صديق مرتكب شدند و بعدا هم به درگاه پروردگار خود توبه كرده صالح شدند،
پدر و برادرشان هم كه دو پيغمبر بودند، در باره ايشان استغفار نمودند هم چنان كه
از گفتار يعقوب به حكايت قرآن كه در جواب درخواست ايشان كه گفتند:
(يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ)[4] گفت:(سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي)[5] و از گفتار