نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 455
بخواهد عفو مىكند و
مىآمرزد، به راستى كه خداى تعالى منزه و متعالى است.
مؤلف: توضيح
اين حديث در سابق گذشت و در روايات وارده از ائمه اهل بيت (ع) نيز آمده كه خانهها
و بلاد قوم عاد در بيابان بود و داراى زراعتى گسترده و باغهاى خرما بودند، عمرهايى
طولانى و هيكلهايى بلند داشتند و بتان را مىپرستيدند، خداى تعالى جناب هود (ع)
را به سوى آنان مبعوث كرد تا به اسلام و خلع شركائى كه براى خدا درست كرده بودند
دعوتشان كند، مردم زير بار نرفته و به آن جناب ايمان نياوردند، در نتيجه خداى
تعالى آسمان را از باريدن باران بر آنان بازداشت، هفت سال باران بر آنان نباريد تا
دچار قحطى شدند ...[1].
مساله نيامدن
باران براى قوم عاد از طرق اهل سنت از ضحاك نيز روايت شده كه او گفته است: سه سال
باران نباريد، هود به مردم فرمود: (اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ
تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً)- از پروردگارتان طلب
مغفرت نموده پس از شرك ورزيدن توبه كنيد تا خدا باران را به سوى شما گسيل
دارد اما آنها زير بار نرفتند و هم چنان به شرك خود ادامه دادند.[2] و در سابق خود نيز گفتيم كه آيات
مورد بحث خالى از اشاره به چنين وضعى نيست.
اين را هم
بايد دانست كه روايات در باره داستان هود و عاد بسيار وارد شده اما مشتمل بر امورى
است كه به هيچ راهى نمىتوان اصلاحش كرد، نه از طريق قرآن كريم و نه از طريق عقل و
اعتبار، و به همين جهت از ذكر آن روايات صرفنظر كرديم.
و نيز اخبارى
ديگر از طرق شيعه و اهل سنت آمده كه بيانگر وضع باغى است كه در اين قوم بوده و
مردى به نام شداد پادشاه آنان آن را پديد آورده بودند و اين روايات
همان است كه در تفسير آيه شريفه(إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ الَّتِي
لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ)[3] وارد شده و
به زودى در تفسير سوره فجر در باره بى اعتبار بودن آن روايات بحث خواهيم كرد. ان
شاء اللَّه تعالى.
گفتارى
پيرامون داستان هود (ع)
1- عاد،
قوم هود [قوم عاد، تكذيب هود و نزول عذاب]
: اما قوم او
مردمى عرب از انسانهاى ما قبل تاريخ بوده و در جزيره