responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 389

بفرماييد

[علاوه بر هدايت تكوينى انسان، و بهره‌مندى او از عقل و تفكر، هدايت تشريعى انسان از راه وحى و نبوت، براى رسيدن به كمال و سعادت ضرورى و لازم است‌]

حال كه معناى قانون معلوم شد، اين معنا نيز در جاى خود مسلم شده كه خداى تعالى بر حسب عنايتش، بر خود واجب كرده كه بشر را به سوى سعادت حيات و كمال وجودش هدايت كند همانطور كه هر موجود از انواع موجودات ديگر را هدايت كرده و همانطور كه بشر را به عنايتش از طريق خلقت- يعنى جهازاتى كه بشر را به آن مجهز نموده- و فطرت به سوى خير و سعادتش هدايت نموده و در نتيجه بشر از اين دو طريق نفع و خير خود را از زيان و شر و سعادتش را از شقاوت تشخيص مى‌دهد و قرآن كريم در اين باره فرموده:(وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها)[1].

همچنين واجب است او را به عنايت خود به سوى اصول و قوانينى اعتقادى و عملى هدايت كند تا به وسيله تطبيق دادن شؤون زندگيش بر آن اصول به سعادت و كمال خود برسد زيرا عنايت الهى ايجاب مى‌كند هر موجودى را از طريقى كه مناسب با وجود او باشد هدايت كند.

مثلا نوع وجودى زنبور عسل، نوعى است كه تنها از راه هدايت تكوينى به كمال لايق خود مى‌رسد ولى نوع بشر نوع وجودى است كه تنها با هدايت تكوينى به كمال و سعادتش دست نمى‌يابد و بايد كه از راه هدايت تشريع و به وسيله قانون نيز هدايت شود.

آرى براى هدايت بشر اين كافى نيست كه تنها او را مجهز به عقل كند،- البته منظور از عقل در اينجا عقل عملى است، كه تشخيص دهنده كارهاى نيك از بد است- چون همانطور كه قبلا گفتيم همين عقل است كه بشر را وادار مى‌سازد به استخدام و بهره‌كشى از ديگران، و همين عقل است كه اختلاف را در بشر پديد مى‌آورد، و از محالات است كه قواى فعال انسان دو تا فعل متقابل را كه دو اثر متناقض دارند انجام دهند، علاوه بر اين، متخلفين از سنن اجتماعى هر جامعه، و قانون‌شكنان هر مجتمع، همه از عقلاء و مجهز به جهاز عقل هستند، و به انگيزه بهره‌مندى از سرمايه عقل است كه مى‌خواهند ديگران را بدوشند.

پس روشن شد كه در خصوص بشر بايد طريق ديگرى غير از طريق تفكر و تعقل براى تعليم راه حق و طريق كمال و سعادت بوده باشد و آن طريق وحى است كه خود نوعى تكليم الهى است، و خداى تعالى با بشر- البته به وسيله فردى كه در حقيقت نماينده بشر است- سخن مى‌گويد، و دستوراتى عملى و اعتقادى به او مى‌آموزد كه به كار بستن آن دستورات وى را در


[1] قسم به نفس و آنكه او را نيكو بيافريد و به او خير و شرش را الهام كرد كه هر كس نفس ناطقه خود را از گناه و بدكارى پاك و منزه سازد به يقين رستگار خواهد بود. سوره شمس، آيات 7- 10

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 389
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست