responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 370

و در همان تفسير، از ابراهيم بن ابى العلاء از يكى از دو امام باقر و صادق (ع) روايت كرده كه فرمود وقتى خداى تعالى فرمود:(يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي)، زمين با خود گفت مامور شده‌ام تنها آب خودم را فرو ببرم نه آب آسمان را، در نتيجه زمين آب خود را فرو برد، و آب آسمان در اطراف زمين به صورت اقيانوسها باقى ماند.[1] و در همان كتاب از ابى بصير از امام ابى الحسن موسى بن جعفر (ع) روايتى در باره جودى نقل كرده كه در آن آمده: جودى كوهى است در موصل .[2] و نيز در همان كتاب از مفضل بن عمر از امام صادق (ع) روايت كرده كه در ذيل جمله‌(وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ) فرمود: جودى همان فرات كوفه است.[3] مؤلف: روايت قبلى را روايات ديگرى نيز تاييد مى‌كند.

و در همان كتاب از عبد الحميد بن ابى الديلم از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: بعد از آنكه نوح سوار بر كشتى شد اين خطاب صادر شد كه:(بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ)[4].

و در مجمع البيان در ذيل آيه‌(وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ ...) مى‌گويد: چنين روايت شده كه كفار قريش مى‌خواستند در مقام معارضه با قرآن برآيند چهل روز دور هم جمع شده طعامهايى از مغز گندم و گوشت گوسفند و شرابى كهنه خوردند تا به خيال خود ذهنشان صاف شود، همين كه مى‌خواستند دست به كار شوند اين آيه به گوششان خورد، لا جرم به يكديگر گفتند: اين كلام كلامى است كه هيچ گفتارى نمى‌تواند شبيه به آن شود، و به هيچ كلام مخلوقى شباهت ندارد، و بناچار از تصميم خود منصرف شدند.[5]

چند بحث قرآنى، روايتى، تاريخى و فلسفى پيرامون داستان نوح (ع)

1- اجمالى از اصل داستان‌

نام نوح (ع) در چهل و چند جاى قرآن كريم آمده و در آنها به قسمتى از


[1] تفسير عياشى، ج 2، ص 149.

[2] همان مدرك، ص 150.

[3] همان مدرك، ص 149.

[4] همان مدرك، ص 151.

[5] مجمع البيان، ج 3، ص 160.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 370
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست