نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 270
چنين نباشد)، آن
(حقطلبان و حقيقت جويان) به او ايمان مىآورند و هر كس از گروههاى مختلف به او
كافر شود آتش وعدهگاه اوست، پس تو در باره نور خودت (قرآن) در شك مباش كه آن حق
است و از ناحيه پروردگار تو است، ولى بيشتر مردم ايمان نمىآورند (17).
و كيست
ستمكارتر از آن كس كه دروغ را به خدا افتراء مىبندد، اينگونه افراد بر
پروردگارشان عرضه مىشوند و گواهان خواهند گفت: خدايا اينها بودند كسانى كه بر
پروردگار خود دروغ بستند، آگاه باشيد كه لعنت خدا بر ستمكاران است (18).
همانهايى كه
راه خدا را مىبندند و آن را كج و معوج نشان مىدهند و به نشاه قيامت كفر مىورزند
(19).
اينها
(بدانند) كه نمىتوانند خدا را در زمين به ستوه آورند و (اصولا) غير خدا هيچ
اوليايى ندارند (و از ناحيه يگانه وليشان) عذابى مضاعف دارند، نه ديگر قدرت شنوايى
برايشان مىماند و نه نيروى بينايى (20).
اينها
همانهايند كه (در دنيا) حقيقت ذاتشان را باختند و از دست دادند، و در قيامت اثرى
از آن افتراءاتشان نمىبينند (21).
در نتيجه در
آخرت زيانكارترين افراد نيز همينهايند (22).
كسانى كه
ايمان آورده اعمال صالح انجام مىدهند و به منظور تقرب به خدايشان براى او تواضع
مىكنند، اهل بهشت و در آن جاودانند (23).
مثل اين دو
طايفه مثل كور و كر، و بينا و شنوا است، اگر اين دو طايفه يكسان باشند آن دو طايفه
نيز يكسان خواهند بود، پس چرا به خود نمىآيند (24).
بيان آيات
از ظاهر اين
آيات برمىآيد كه در زمينه دلخوش كردن رسول خدا 6 و تقويت ايمان آن جناب به كتاب
خدا و تاكيد بصيرتش نسبت به وظيفهاش سخن دارد. پس سياق كلام در اين آيات سياق
خطاب به رسول خدا 6 است، همانطور كه در آيات قبل، تا آنجا كه مشركين متهمش كردند
به دروغ بستن به خدا، روى سخن به آن جناب بود. بعد از نقل آن اتهام باز روى سخن به
آن جناب كرد كه عليه مشركين تحدى كن و بگو:
اگر راست
مىگويند ده سوره مثل قرآن بياورند و به خدا افترا ببندند. و در آخر به آن جناب
امر مىكند به اينكه دلخوش بدارد، و بر علمى كه نسبت به خدايى بودن قرآنش دارد
ثبات به خرج دهد، يعنى بداند كه او بر حق است و به خدا افتراء نبسته، پس از اينكه
اكثر مردم (مشركين) از پذيرفتن دعوتش اعراض مىكنند دل چركين نباشد، و در ايمان و
علم خود دچار ترديد نگردد.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 270