نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 111
كه مردم او را به اين
اعتبار مىشناسند و چنين اعتقادى در باره او دارند، نه اينكه او در واقع چنين باشد
(واقعيت او همين است كه يك انسانى است مانند ساير انسانهاى سراپا حاجت و نقص، به
شهادت اينكه) وقتى گردش گردون فلك او را زير فشار بلاها و گرفتاريها خرد كرد و در
آخر هلاكش ساخت و يا به خاطر عواملى عقائد مردم در باره او دگرگون شد، ديگر نه
ملكى برايش باقى مىماند و نه قدرت و نفوذ ارادهاى.
و معناى
اينكه در بارهاش مىگويند هر كارى بخواهد مىكند و هر چه دوست بدارد برايش فراهم
مىشود، اين است كه اسباب ظاهرى عالم مساعد با خواست او و موافق با دلخواه او است،
به شهادت اينكه اگر آن اسباب و عوامل مساعدت ننمايد و روى خوش نشان ندهد، همين
آقاى پادشاه نيرومند چارهاى به جز تسليم ندارد و نمىتواند با آن قدرت موهومى كه براى
خود فرض كرده بود اسباب و عوامل جهان را تسليم و خاضع در برابر خود بسازد، هم چنان
كه نمىتواند در مرگ و حيات و جوانى و پيرى و سلامت و بيمارى و امور بسيارى ديگر
دخل و تصرفى بكند.
پس، روشن
گرديد كه چنين افرادى نه مالكند و نه ملك، و نه قادرند و نه نافذ الارادة و نه هيچ
چيز ديگر. به خلاف خداى تعالى و ملك و سلطنت و اراده او كه او مالك حقيقى خلق خويش
است، به اين معنا كه هستى هر موجودى قائم به وجود او و تكون يافته به امر او و
تحول پذير به اذن او است، و هر تصرفى كه او در خلق خود مىكند تصرفى است كه از پيش
خود مىكند نه به خاطر اقتضاى امرى خارج از ذات خود، چون هيچ موجود داراى اقتضايى
كه خارج از ذات خداى تعالى باشد و خدا را وادار به تصرفى كند وجود ندارد، هم چنان
كه چيزى كه او را از كارش باز بدارد و مانع شود وجود ندارد، پس هر چيزى و هر اثرى
بطور مستقيم و بطور استقلال منسوب به خود خداى تعالى است، و اگر به غير خدا هم
نسبت بدهيم باز به اذن او است، و به مقدار اذنى است كه او به غير خود داده، با اين
حال چگونه ممكن است چيزى از مشيت او تخلف كند و به غير او برگشت نمايد با اينكه در
اين ميان غيرى نيست تا چيزى به سوى او رجوع داشته باشد و به آن غير منسوب شود؟
[قول خداى
تعالى و وعده او همان فعل محقق او است و قابل تخلف و ترديد نمىباشد(إِنَّ
وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ)]
و قول خداى
تعالى همان فعل او است، به اين معنا كه او كارى را كه مىكند آن كار به خودى خود
بر مقصود او دلالت مىكند. خوب، با اينكه معناى قول خدا اين است ديگر چگونه ممكن
است كه در قول او دروغ راه يابد، با اينكه قول او متن عالم خارج است و عين خارجى
است، قول او منم و تويى و سراسر اين عالم است كه هيچ جاى آن دروغ نيست، دروغ و خطا
مختص به مفاهيم ذهنى است، هر مفهوم ذهنى كه با خارج منطبق باشد حقيقت است و خبر
دادن از آن خبرى است راست، و هر مفهوم ذهنى كه با خارج منطبق نباشد خلاف حقيقت است
و خبر
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 111