نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 71
و بعضى ناسالم، و آيا
علت تامه آن وراثت و خوبى و بدى پدر و مادر و شير و امثال آنها است، و يا علت
تامهاش خود انسان است؟ در پاسخ مىگوييم هيچيك از اينها علت تامه نيست، ولى همه
آنها بمقدار اقتضاء اثر دارد. مترجم).
اين وجدانى
همه ما است كه اگر فطرت كسى سالم باشد، ممكن نيست كه باين حقيقت اعتراف نكند، كه
من موجود محتاجم، و احتياجم بچيزى است كه خارج از ذات خودم است، و همچنين غير من
تمامى موجودات، و آنچه كه بتصور و وهم يا عقل درآيد، محتاج بامرى هستند خارج از
ذاتشان، و آن امر و آن چيز، امرى است كه سلسله همه حوائج بدو منتهى ميشود.
پس شخصى كه
سلامت فطرت داشته باشد خواه ناخواه ايمان به موجودى غايب از حس خودش دارد: موجودى
كه هستى خودش و هستى همه عالم، مستند بان موجود است.
شخص سليم
الفطره بعد از آنكه بچنين موجودى غيبى ايمان آورد، و اعتراف كرد، فكر مىكند كه
اين مبدء كه حتى دقيقهاى از دقائق از حوائج موجودات غافل نميماند، و براى هر
موجودى آن چنان سرپرستى دارد كه گويى غير از آن ديگر مخلوقى ندارد، چگونه ممكن است
از هدايت بندگانش غافل بماند، و راه نجات از اعمال مهلك، و اخلاق مهلك را بانان
ننمايد؟
همين سؤالى
كه از خود مىكند، و سؤالات ديگرى كه از آن زائيده ميشود سر از مسئله توحيد و نبوت
و معاد در مىآورد، و در نتيجه خود را ملزم ميداند كه در برابر آن مبدء يكتا خضوع
كند چون خالق و رب او و رب همه عالم است، و نيز خود را ملزم ميداند كه در جستجوى
هدايت او برآيد، و وقتى بهدايت او رسيد، آنچه در وسع او هست از مال و جاه و علم و
فضيلت همه را در راه احياء آن هدايت و نشر آن دين بكار بندد، و اين همان نماز و
انفاق است، اما نه نماز و زكاة قرآن، چون گفتار ما در باره شخص سليم الفطرهاى است
كه اينها را در فطرت خود مىيابد، بلكه نماز و زكاتى كه فطرتش بگردنش مىاندازد، و
او هم از فطرتش مىپذيرد.
از اينجا
معلوم شد كه اين پنج صفتى كه خداى تعالى آنها را زمينه هدايت قرآنى خود قرار داده،
صفاتى است كه فطرت سالم در آدمى ايجاد مىكند، و در آيات مورد بحث بدارندگان چنين
فطرتى وعده ميدهد كه بزودى بوسيله قرآنش ايشان را هدايت مىكند، البته هدايتى زائد
بر هدايت فطرتشان، پس اعمال پنجگانه نامبرده، متوسط ميان دو هدايتند، هدايتى سابق
بر آن اعمال، و هدايتى لا حق بانها، و اعتقاد صادق و اعمال صالح ميان دو هدايت
واسطهاند، بطورى كه اگر بعد از هدايت فطرت، آن اعتقاد و آن اعمال نباشد، هدايت
دومى دست نمىدهد.
دليل بر
اينكه هدايت دومى از ناحيه خداى سبحان، و فرع هدايت اولى است، آيات بسيارى است كه
چند آيه از آنها ذيلا از نظر خواننده مىگذرد: ((يُثَبِّتُ
اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ، فِي)
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 71