responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 1  صفحه : 456

هوس‌هاى دنيايى، و زينت‌هاى فانى و ناپايدارش مى‌شوند، رام نفس گشته، نفس باسانى مى‌تواند از سركشى آنها جلوگيرى كند، اينجاست كه آدمى آن چنان خدا را بندگى مى‌كند، كه گويى او را مى‌بيند، آرى او اگر خدا را نمى‌بيند، بارى، اين باور و يقين را دارد كه خدا او را مى‌بيند، چنين كسى ديگر در باطن و سر خود هيچ نيروى سركشى كه مطيع امر و نهى خدا نباشد، و يا از قضا و قدر خدا بخشم آيد، نمى‌بيند، و سراپاى وجودش تسليم خدا مى‌شود.

در باره اين اسلام است كه خداى تعالى مى‌فرمايد: ((فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ، ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ، وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً)، نه به پروردگارت سوگند ايمان نمى‌آورند: (يعنى ايمانشان كامل نمى‌شود) مگر وقتى كه هم در اختلافاتى كه بينشان پديد مى‌آيد تو را حكم كنند، و هم وقتى حكمى راندى در دل هيچگونه ناراحتى از حكم تو احساس نكنند، و به تمام معنا تسليم شوند).[1] اين اسلام در مرتبه سوم است كه در مقابلش ايمان مرتبه سوم قرار دارد، و آن ايمانى است كه آيات:(قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ‌) تا آيه‌(وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ)).[2] و نيز آيه‌(إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ: أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ) و آياتى ديگر بان اشاره مى‌كند، و اى بسا بعضى از مفسرين، كه اين دو مرتبه را يعنى دوم و سوم را يك مرتبه شمرده‌اند.

و اخلاق فاضله از رضا و تسليم و سوداگرى با خدا و صبر در خواسته خدا، و زهد به تمام معنا، و تقوى، و حب و بغض به خاطر خدا، همه از لوازم اين مرتبه از ايمان است.

مرتبه چهارم از اسلام‌

مرتبه چهارم از اسلام دنباله و لازمه همان مرحله سوم از ايمان است، چون انسانى كه در مرتبه قبلى بود، حال او در برابر پروردگارش حال عبد مملوك است در باره مولاى مالكش، يعنى دائما مشغول انجام وظيفه عبوديت است، آنهم بطور شايسته، و عبوديت شايسته همان تسليم صرف بودن در برابر اراده مولى و محبوب او و رضاى او است. همه اينها مربوط بعبوديت در برابر مالك عرفى و بشرى است، و اين عبوديت در ملك خداى رب العالمين عظيم‌تر و باز عظيم‌تر از آنست، براى اينكه ملك خدا حقيقت ملك است، كه در برابرش هيچ موجودى از موجودات استقلال ندارد، نه استقلال ذاتى، نه صفتى، نه عملى، آرى ملكيتى كه لايق كبريايى خداى جلت‌


[1]- سوره نساء آيه 65

[2]- سوره مؤمنون آيه 1- 3

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 1  صفحه : 456
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست