نام کتاب : حماسه حسینی 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 362
کرد و گفت کذاب توئی و پدر تو است و شروع کرد به نطق کردن و خطابه
انشاء کردن بطوری که همانجا ریختند او را گرفتند و بعد هم کشتند . ولی
بالاخره این پرده را درید .
ابن زیاد واقعا به همان دو معنا حرامزاده است ، یعنی یک مرد نابکار و
شیطان . غالبا در جوامعی که مردم افکار مذهبی دارند ، وقتی که دستگاههای
جبار میخواهند خودشان را توجیه کنند ، جبرگرا میشوند ، یعنی همه چیز را
مستند به خدا میکنند ، کار خدا بود که این جور شد ، اگر مصلحت نبود که
این جور نمیشد ، خدا خودش نمیگذاشت که این جور بشود . اینکه : آنچه
هست همان است که باید باشد و آنچه نیست همان است که نباید باشد ،
خودش یک منطق است ، منطق جبرگرایی . منطق ابن زیاد است که وقتی مواجه
میشود با زینب سلام الله علیها ، فورا مسئله خدا را مطرح میکند که
الحمدلله الذی فضحکم و قتلکم و اکذب احدوثتکم این جملهها خیلی معنا دارد
، خدا را شکر ، این خدا بود که شما را کشت ، این خداخواهی بود . عجب
فتنهای برای مسلمین درست کرده بودید ، شکر خدا را که شما را کشت ، شکر
خدا را که شما را رسوا کرد . رسوایی در منطق او چیست ؟ در منطق او هر
کس که به حسب ظاهر در جبهه نظامی شکست بخورد ، دیگر رسوا شده و قضیه
تمام شده است . اگر او به حق میبود که در جبهه نظامی غالب میشد . و
اکذب احدوثتکم یعنی مغلوب شدن شما دلیل بر این است که حرفتان دروغ بود
.
زینب چه گفت ؟ گفت : « الحمد لله الذی اکرمنا به نبیه » ، خدا
نام کتاب : حماسه حسینی 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 362