نام کتاب : نقدی بر مارکسیسم نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 28
ب است و ب معلول الف . اینها یک سلسله امور محسوس وجودی و به قول
ما از قبیل قضایای مطلقه عامه است که فقط دلالت بر وجود میکند ولی دلالت
بر ضرورت نمی کند مثلا ما میبینیم که آب در صد درجه حرارت تبدیل به
بخار میشود و در زیر صفر درجه یخ میبندد ، چنین وضعی وجود دارد و اگر از
عقل بپرسید که چرا آب در صد درجه حرارت تبدیل به بخار میشود ، جوابی جز
این ندارد که چنین وضعی وجود دارد ، یعنی اگر عکس این هم واقع شده بود
از نظر عقل اشکالی نداشت به عبارت دیگر علیت ، تجربی است و با یک
امر تجربی فلسفه به جائی نمی رسد فلسفه باید معقول باشد . به خلاف دلیل ،
که در دلیل نتیجه از مقدمات منطقا استنتاج میشوند ، یعنی عقل در این
موارد حکم به ضرورت میکند نظیر آنچه که شیخ و امثال او در باب برهان
دارند و میگویند برهان یک شرطش ضرورت است .
دلیل چیزی است که معقول است ، ولی علیت معقول نیست ، ( یعنی تجربی
است ) مقصود از " معقول است " این است که عقلا استنتاج میشود ، و عقل
به ضرورت آن حکم میکند ، اگر الف مساوی ب است و ب مساویج ، مساوی
بودن الف باج منطقی است و عقل حکم میکند که غیر از این محال است نه
اینکه چون تجربه کردیم مساوی بودن آن دو را فهمیدیم ، بلکه عقل منطقا حکم
میکند که باید چنین باشد ، و در اینجا ضرورت منطقی حکمفرماست .
اصل دیگری که در فلسفه هگل وجود دارد همان اصل وحدت ذهن و عین یا
وحدت معقول و واقع است که مکرر در کلماتش بر آن تکیه میکند . از نظر
هگل بر خلاف کانت و فلاسفه ما قبل کانت ، اصلا ذهن و عین دو چیز نیستند ،
تا بگوئیم فلان شیئی ذهنی است یا عینی ، و بعد بیائیم ایده آلیست یا
رئالیست بشویم فلسفه او اصلا در هیچیک از این قالبها نمی گنجد ، و از
نظر او معقول عین واقعیت است و واقعیت عین معقول ، یعنی آنچه را که
عقل در عالم خودش به طور ضرورت استنتاج میکند ، همانی است که در خارج
واقع میشود . و نیز یک تفاوت اساسی دیگر که میان فلسفه هگل و فلسفه ما
هست این است که ما معقولات را به معقولات اولیه و معقولات ثانیه (
فلسفی و منطقی ) تقسیم میکنیم و برای معقولات ثانیه منطقی اصلا عینیت
قایل نیستیم ، مثل جنسیت و نوعیت و کلیت و جزئیت و امثال اینها .
و برای معقولات ثانیه فلسفی ، عینیت به نحو عینیت معقولات اولیه قائل
نیستیم بلکه عینیت از باب عینیت منشأ انتزاع قائل هستیم . و لهذا از
نظر ما ، وجود ذهنی در مورد معقولات اولیه صدق میکند ، یعنی اموری که
صورت عینی آنها از طریق حس یا از طریق دیگر از راه حواس ظاهر یا حواس
باطن در ذهن ما آمده است . اما در مورد اموری که انتزاع کردهایم ، قائل
به وجود ذهنی نیستیم ، چون اینگونه امور اصلا وجود عینی و مستقل و ماهیت
ندارد تا از وجود ذهنی آنها سخن بگوییم . وجود ذهنی در ماهیات صحیح است
. ما در فلسفه خود در عین اینکه قائل به وجود ذهنی و نوعی تطابق میان ذهن
و خارج هستیم ، هرگز قائل نیستیم که عمل عقل عین عمل خارج است ، یعنی
خارج آن جور عمل میکند که ذهن عمل میکند ، ذهن اتفاقا روی معقولات ثانیه
عمل
نام کتاب : نقدی بر مارکسیسم نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 28