responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نقدی بر مارکسیسم نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 187

علت تفکیک حقیقت و اخلاق :

گفتیم که میان جاودانگی حقیقت و جاودانگی اصول اخلاقی تفکیک کردند و حق هم همین است که تفکیک کنند . حال باید ببینیم که چرا حساب اخلاق را از حقیقت جدا کردند . حقیقت ، عبارت است از اصلهای نظری و اخلاق‌ عبارت است از اصلهای علمی ، و بعبارت دیگر ، اخلاق داخل در حکمت عملی‌ است و حقیقت داخل در حکمت نظری است ، و اصول حکمت عملی را نمی شود داخل در حقیقت کرد ، برای اینکه حکمت نظری بیان میکند حقایق را آنچنانکه هستند ، و یا بودند ، یعنی این حکمت ، نمایشگر واقعیت است‌ آنچنانکه هست ، ولی حکمت عملی ، محدود به انسان است ، و بحث در آن‌ مربوط به " چه باید " ها است ، و آن اینکه انسان باید اینجور رفتار بکند ، یا آن جور رفتار بکند ، یعنی ماهیت حکمت عملی ماهیت انشاء است‌ ، ولی حکمت نظری ماهیتش ماهیت اخباری است ، و از واقعیت و نفس الامر خبر میدهد ، لذا این صحبت پیش می‌آید که آیا مطابق با نفس الامر هست یا نه ، و اگر مطابق بود ، بطور جاودانه مطابق است یا نه ، ولی در اخلاق [ که داخل در حکمت عملی است ] اخبار و مطابقت با واقع در کار نیست . در کتابهای خودمان ، بحث عقل عملی و عقل نظری بعنوان دو عقل و دو قوه‌ در انسان شده است و این مسأله عقل نظری و عقل عملی و تفاوت اساسی آن دو یکی از مواردی است که بنظر ما در کتابهای ما بقدر کافی درباره‌اش بحث‌ نشده است ، هر چند که سر نخ خوبی در این مورد بدست داده‌اند . از آن‌ جنبه‌ای که درباره این دو عقل بحث کرده‌اند ، جنبه روانشناسی دارد که در انسان دو قوه وجود دارد یکی بنام عقل نظری و یک قوه دیگر بنام عقل عملی‌ بعد گفته‌اند عقل نظری عبارت است از قوه‌ای که در نفس هست و با آن قوه‌ نفس میخواهد عالم خارج از خودش را کشف بکند ، و عقل عملی عبارت است‌ از آن سلسله از ادراکات از آن جهت که نفس مدبر بدن هست و میخواهد تدبیر بکند بدن را بعبارت دیگر عقل عملی جنبه یلی البدنی نفس است و عقل نظری جنبه یلی ماوراء بدنی ویلی الربی نفس است . و لهذا گفتند برای‌ نفس انسان دو کمال است ، یکی کمال نظری ( چون فلاسفه ماهیت و جوهر انسان را علم میدانند ، و انسان کامل و کمال الانسان را در علم میدانند ، بخلاف عرفا که کمال نهائی انسان را علم نمیدانند ، و معتقدند انسان کامل‌ انسانی استکه به حقیقت برسد ، به اینکه حقیقت را کشف کند ) [ و یکی هم‌ کمال عملی ] . در مورد عقل عملی میگفتند ، نفس از آن جهت که مدبر بدن‌ است یک سلسله احکام دارد که چگونه بدن را بهتر تدبیر بکند . و این‌ چگونه تدبیر بکند مقدمه‌ای است برای اینکه چگونه کامل بشود ، و قدما مسئله عدالت را بر میگرداندند به آزادی چون نفس از یک نظر نیاز به بدن‌ دارد و نمیتواند بدون آن به کمالهای نظری خود برسد ولی برای اینکه از بدن‌ ، این وسیله و از این مرکب حداکثر استفاده را ببرد ، نفس باید نوعی‌ تعادل میان قوا برقرار بکند ، و آن قوه‌ای هم که تعادل برقرار میکند ، قوه عاقله است : اگر بین قوا تعادل برقرار باشد ، نفس مقهور بدن نیست‌ ، [ بلکه ] بدن مقهور نفس است ، و عدالت را عبارت میدانستند از یک‌ هیئت انقهاریه‌ای از بدن نسبت به نفس ، و یک هیئت قاهریه‌ای از نفس‌ به بدن . تا این مقدار را قدمای ما میگفتند ، شاید درباره
نام کتاب : نقدی بر مارکسیسم نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 187
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست