نام کتاب : فلسفه تاریخ 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 14
دربار سلاطین و پادشاهان بودند ، همیشه به گونه ای وقایع را مینوشتند که
مطابق میل دل آنها باشد ، و حتی مورخینی که انسان از آنها انتظار ندارد ،
اینجور چیزها از آنان دیده میشود مثلا صاحب " ناسخ التواریخ " تا حدی
که سراغ داریم مرد متدینی بوده ، اما تاریخش زیاد اعتبار ندارد چون
یکتنه بوده و کار دیگر هم داشته و اینهمه تاریخ نویسی کار یک نفر نیست
که بخواهد تاریخ دنیا را بنویسد ، ولی باز هم شاید معتبرترین تاریخی که
او از نظر خودش نوشته تاریخهای دور است تاریخ زمان خودش را هم نوشته :
" تاریخ قاجاریه " اما هیچ اعتبار ندارد چون معاصر با پادشاهان قاجار
بوده تاریخ را طوری نوشته که مطابق میل آنها بوده است فتحعلی شاه از آن
طرف ، شهرهای ایران را از دست میداد ، او میگوید " در ذکر جهانگشایی
خاقان فتحعلی شاه " کدام جهانگشایی ؟ ! درباره امیرکبیر که ناصرالدین
شاه او را میکشد میگوید به فلان بیماری مبتلا شد ، شکمش آماس کرد ، مرد ،
نمینویسد که امیرکبیر را کشتند .
البته مسأله دیگری هست و آن این است که آیا حقیقت تاریخی برای همیشه
قابل کتمان است ؟ و یا اینکه نه ، حقیقت بالاخره خود را ظاهر میکند ولو
بطور موقت رویش را بپوشانند ، بعد از مدتها هر جور باشد ، خودش خودش
را آشکار و ظاهر میکند ، به یک شکلی بیرون میآید که برای این قضیه ،
نمونه خیلی زیاد است و این خود یک اصلی است .
پس درباره مسأله ارزش تاریخ نگاری ، گفتیم بسیاری از مورخین که اصلا
دروغ نویس اند و نمیشود به آنها اعتماد کرد که عالما عامدا حقیقت را
کتمان نکرده باشند تازه تاریخ نویسهای راستگو که حاضر نبوده اند یک کلمه
دروغ بنویسند باز هم به علت اینکه تاریخ را برای یک منظور خاص
مینوشتند ، انتخاب میکردند ، یعنی حوادثی که در خارج واقع شده به منزله
ماده بوده برای اینکه او به این ماده ، صورت و شکل بدهد ، هیچ دروغ هم
نگفته است مثلا اگر شما به آقای بروجردی ارادت داشته باشید ، در زندگی
آقای بروجردی اینقدر نقاط نورانی و خوب هست که شما میتوانید یک
نام کتاب : فلسفه تاریخ 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 14