responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 302
و می‌گوید : بعضی چیزها را انسان در وجدان خودش به صورت یک تکلیف و یک امر و نهی احساس می‌کند اینکه ظلم نکن ، در وجدان انسان به صورت یک‌ امر فطری هست اینکه دروغ نگو و راست بگو ، این که نسبت به دیگران‌ محبت بورز ، این که خیانت نکن ، اینها یک سلسله دستورهاست که به حکم‌ فطرت در وجدان انسان قرار داده شده وجدان انسان خودش به انسان امر می‌کند ، می‌گوید اینجور بکن ، آن جور نکن .
او می‌گوید : هر کاری را که انسان به حکم اطاعت بلاشرط [1] وجدان‌ انجام بدهد ، یعنی فقط به این دلیل انجام بدهد که قلبم به من دستور می‌دهد ، دلم به من فرمان می‌دهد ، وجدانم فرمان می‌دهد ، و هیچ غرض و غایتی‌ نداشته باشد ، [ چنین کاری یک کار اخلاقی است ] بر عکس آن نظر اول که‌ می‌گفت غایت ، دیگری باشد ، این نظر ، به اصطلاح درونگرایی می‌کند آن‌ نظریه ، برونگرا بود ، و این نظریه ، درونگراست ، یعنی می‌گوید : آن وقت‌ یک فعل ، فعل اخلاقی است که شکل اطاعت محضر از وجدان را داشته باشد ، بدون آن که هیچ شرطی و هیچ غایتی در نظر گرفته شده باشد ، به طوری که اگر از شخص بپرسند : چرا این کار را می‌کنی ؟ بگوید : چون وجدانم می‌گوید غیر از اینکه وجدان گفته ، [ به خاطر ] چیز دیگری نباشد اگر بگویی این کار را من برای فلان هدف دیگر انجام می‌دهم ، می‌گوید دیگر اخلاقی نیست پس این‌ شخص معیار فعل اخلاقی را انجام تکلیف فطری وجدانی می‌داند به شرط اینکه‌ این انجام تکلیف ، بلاشرط صورت بگیرد . او اخلاق را می‌برد


1 - " بلاشرط " را مخصوصا قید می‌کند .

نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 302
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست