نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 179
همان آدمی است که وارد قیامت میشود ، خودش را میبیند مثل یک زمین
لخت ، آن که برایش کار نکرده خودش است ، و آن که برایش کار کرده ،
او نبوده .
در زمین دیگران خانه مکن
کار خود کن کار بیگانه مکن
کیست بیگانه ، تن خاکی تو
کز برای اوست غمناکی تو
تا تو تن را چرب و شیرین میدهی
گوهر جان را نیابی فربهی
گر میان مشک ، تن را جا شود
وقت مردن گند آن پیدا شود
اگر این بدن را همیشه توی مشک بگذاری ، همین قدر که مرد ، دو روز که
بگذرد عفونت میگیرد و مردم مجبورند برای فرار از عفونتش ، آن را دو متر
زیر خاک مخفی بکنند .
« و لا تکونوا کالدین نسوا الله فانسیهم انفسهم »[2] .
روح انسان منشأ احساسهای اخلاقی و دروازهای به سوی معنویت
از نظر اسلامی ، من واقعی انسان همان نفخه الهی است که در هر کسی هست
، و احساس اخلاقی انسان از این " من " سرچشمه میگیرد اگر چنین منی که
او لجن نیست ، بلکه روح الهی است و از عالم بالاتر از عالم طبیعت و
ماده است در انسان نمیبود ، و اگر من واقعی و خود واقعی
[1] که " خود " ت او هستی .
[2] سوره حشر ، آیه . 19
نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 179