بود، يا بدهى
اقساطى باشد و هنگام پرداخت قسط آن نرسيده باشد.
مسأله 24-
كسى كه هزينه حج را دارد، ولى بدهكار نيز مىباشد، چنانچه بدهى او مدّت دار است، و
مطمئن باشد كه به هنگام رسيدن زمان بدهى، قدرت بر پرداخت آن خواهد داشت، واجب است
به حج برود.
همچنين در
صورتى كه وقت پرداخت بدهى رسيده، ولى طلبكار راضى به تأخير باز پرداخت بدهى باشد،
و بدهكار مطمئن است كه به هنگام مطالبه طلبكار، مىتواند بدهىاش را ادا كند، در
اين صورت نيز واجب الحج است.
در غير اين
دو صورت، بدهكار واجب الحج نخواهد بود.
مسأله 25-
كسى كه خمس يا زكات بدهكار است، در صورتى مستطيع مىشود كه علاوه بر مالى كه
بتواند بدهكارى فوق را بپردازد، مخارج حج را نيز داشته باشد.
مسأله 26-
كسانى كه بدهكار ادارات دولتى، مانند اداره دارايى و شهردارى و مانند آن هستند، و
براى پرداخت آن تحت فشارند، مستطيع نمىباشند، مگر اين كه اموالى در اختيار داشته
باشند كه هزينه هر دو را تأمين نمايد.
مسأله 27-
كسى كه از نظر مالى استطاعت دارد، ولى از جهت بدنى يا باز بودن راه مستطيع نيست
(يعنى در موقع حج، استطاعت بدنى ندارد، يا راه براى او باز نيست)، حق دارد پول خود
را در ساير امور زندگى هزينه نموده، و خويش را از استطاعت مالى خارج كند؛ ولى اگر
از اين دو جهت هم مستطيع است، و فقط وسايل رفتن را تهيّه نكرده، يا وقت حج نرسيده،
نمىتواند خود را از استطاعت خارج نمايد؛ و اگر چنين كند حج بر او واجب شده، و
بايد به هر شكل ممكن به حج برود.
مسأله 28-
اگر در سالى كه استطاعت مالى دارد، استطاعت بدنى ندارد، يا راه باز نيست، ولى
بداند در سالهاى آينده از آن جهات نيز استطاعت پيدا