6- از جمله ايرادهاى قابل توجهى كه بر داروينيسم از نظر اجتماعى گرفته مىشود منافات آن با
رعايت اصول اخلاقى و عدالت اجتماعى است، زيرا طبق قانون «تنازع بقا» كليه جنگهاى خونين جهانى و نزاعهاى
دامنهدار محلى، همچنين كشمكشهاى فردى امرى است طبيعى و موافق با ناموس حيات و تكامل!
زيرا همان حسابى را كه داروين براى تنازع بقا در ساير حيوانات كرده است بدون كم و
كاست درباره انسان نيز صدق مىكند، چه اينكه داروين ضمن بحثهاى طولانى و مفصل خود
اظهار مىدارد كه طبقات حيوانات (عموماً حتى انسان) در اثر تكثير مثل، افزايش
نامحدودى پيدا مىكنند و از آنجا كه مواد غذايى محيط زندگى آنها، مقدار محدودى
بيش نيست و ازعهده جواب همه آنها بر نمىآيد كار به «تنازع» و كشمكش مىرسد.
در اين كشمكش حياتى پيروزى و موفقيت نصيب آن دسته است كه از ديگران نيرومندتر!
و با وسايل مبارزه مجهزترند، سرانجام طبقه ضعيف مغلوب و منقرض شده و نوع جديد از
نسل نيرومندان! پديد مىآيد و بدين وسيله «انتخاب
طبيعى» و «بقاى
صلح» و بالاخره «تكامل انواع» صورت مىگيرد. پر واضح است كه نتيجه اين
محاسبه اين مىشود كه حق حيات و بقاى، فقط براى قوىها و زورمندان است و انقراض
واضمحلال براى طبقه ضعيف امرى است طبيعى و اجتنابناپذير!
بنابراين عدالت خواهى، صلحطلبى، رحم و مروت، مهربانى و رأفت، حمايت و دستگيرى
از ضعفا نه تنها از صفات پسنديده نيست بلكه سد راه تكامل و بقاى اصلح است، و كسانى
كه مردم را دعوت به اين اوصاف مىكنند و از جنگ و خونريزى جلوگيرى مىنمايند در
حقيقت با «قانون تكامل» مىجنگند و سد راه ترقى نوع انسانى مىباشند!
مرحوم فروغى در كتاب خود «سير حكمت در اروپا» ضمن شرح نظريه داروين، بعد از
آنكه اين ايراد را بطور ساده نقل مىكند اظهار مىدارد كه: «اين اشكال نظر به
نتايج اخلاقى كه دارد بسيار قابل توجه است و دفع آن آسان نيست» سپس به عقيده خود
جواب حسابى! آن را چنين بيان مىكند:
«قانون كوشش حيات و بقا مستلزم اين
نيست كه افراد يا جماعات نوع بشر با يكديگر جنگ و جدال داشته باشند. كشمكش نوع بشر
با عناصر و عوامل طبيعت و جانوران موذى بايد باشد. عقلى كه خداوند به انسان داده
براى اين است كه مقتضيات قوانين طبيعت را دريابد تا به مناسبت آن نوع انسان، براى
حيات و بقاى صالحتر و شايستهتر شود، و در اين كوشش و كشمكش افراد بشر و اقوام و
ملل هر چه با يكديگر مساعدت و تعاون كنند راه آسانتر و كاميابى نزديكتر مىشود و
تنازعى كه ميان ايشان است از مقصد دورشان مىسازد» ...