نام کتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 457
خدا صلى الله عليه و آله برسان و بگو كه من هم به دنبال تو خواهم آمد».
عمرو پس از شنيدن اين سخنان بشارتآميز بسيار شاد شد و چشم بر هم نهاد و به
فيض شهادت نائل آمد. [1]
89- انس بن حرث كاهلى
وى از اصحاب بزرگ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله بود و احاديث زيادى را از
آن حضرت آموخت و نقل نمود، [2] و افتخار شركت در جنگ بدر و حنين را در ركاب پيامبر داشت.
او احاديثى را از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل مىكرد از جمله مىگفت:
«سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله يَقُولُ- وَالْحُسَيْنُ فِي
حِجْرِهِ-: إِنَّ ابْنِي هذا يُقْتَلُ بِأَرْضٍ مِنْ أَرْضِ الْعِراقِ، أَلا
فَمَنْ شَهِدَهُ فَلْيَنْصُرْهُ
؛ از پيامبر در حالى كه حسين عليه السلام در دامن رسول خدا نشسته بود، شنيدم
كه فرمود:
اين فرزندم در سرزمين عراق به شهادت خواهد رسيد، آگاه باشيد هر كه او را ديد
بايد او را يارى كند». [3]
به همين جهت وقتى كه شنيد امام حسين عليه السلام به كربلا آمده است از كوفه
حركت كرد و شبانه خود را خدمت امام عليه السلام رساند.
او در روز عاشورا از امام اذن گرفت و عمامه خود را به كمر بست و با دستمالى
ابروهاى بلند خويش را بر پيشانىاش بست، امام چون وى را با اين حال ديد، گريست و
فرمود: