«خداوندا! هر كس از خانه خود دفاع
مىكند، تو خانهات را حفظ كن»!
«هرگز مباد روزى كه صليب آنها و
قدرتشان بر نيروهاى تو غلبه كنند».
«آنها تمام نيروهاى بلاد خويش و فيل
را با خود آوردهاند تا ساكنان حرم تو را اسير كنند».
«خداوندا! هر كس از خانواده خويش دفاع
مىكند، تو نيز از ساكنان حرم امنت دفاع كن».
«و امروز ساكنان اين حرم را بر آل
صليب و عبادت كنندگانش يارى فرما».
سپس «عبدالمطلب» به يكى از درههاى اطراف «مكّه» آمد و در آنجا با جمعى از
«قريش» پناه گرفت، و به يكى از فرزندانش دستور داد: بالاى كوه «ابو قبيس» برود،
ببيند چه خبر مىشود.
فرزندش به سرعت نزد پدر آمده، گفت: پدر! ابرى سياه از ناحيه دريا (درياى احمر)
به چشم مىخورد كه به سوى سرزمين ما مىآيد، «عبدالمطلب» خرسند شد، صدا زد: