responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شان نزول آيات قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 471

عرض كرديم: كجا بودى اى رسول خدا؟ ما سخت نگران شديم، و ديشب بدترين شب زندگى ما بود، فرمود: دعوت كننده‌اى از سوى «جنّ» به سراغ من آمد، رفتم قرآن براى آنها بخوانم. [1]

***


[1] «مجمع البيان»، ج 10، ص 368.

ا 11 ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً ا 12 وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً ا 13 وَ بَنِينَ شُهُوداً ا 14 وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيداً ا 15 ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ ا 16 كَلَّا إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنِيداً ا 17 سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً

مرا با كسى كه او را خود به تنهائى آفريده‌ام واگذار!

همان كس كه براى او مال گسترده‌اى قرار دادم.

و فرزندانى كه همواره نزد او (و در خدمت او) هستند.

وسائل زندگى را برايش فراهم ساختم!

باز طمع دارد كه بيفزايم!

هرگز! چرا كه او به آيات ما دشمنى مى‌ورزد!

و به زودى او را مجبور مى‌كنم كه از قلّه زندگى بالا رود!

شأن نزول:

خدا وليد را بكشد!

براى اين آيات دو شأن نزول ذكر شده است:

1- قريش در «دار الندوة» (مركزى در نزديكى مسجد الحرام كه براى مشورت در مسائل مهم، در آن جمع مى‌شدند) اجتماع كردند، «وليد» (مرد معروف و سرشناس مكّه كه مشركان، به عقل و درايت او معتقد بودند و در مسائل مهم با او به مشورت مى‌پرداختند) رو به آنها كرده گفت: شما مردمى هستيد داراى نسب والا، و عقل و خرد، و عرب از هر سو به سراغ شما مى‌آيند (براى زيارت خانه كعبه و غير آن) درباره ادعاى پيامبرى محمّد صلى الله عليه و آله از شما مى‌پرسند و پاسخ‌هاى مختلفى از شما مى‌شنوند حرف خود را يكى كنيد.

نام کتاب : شان نزول آيات قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 471
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست