نام کتاب : شان نزول آيات قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 460
شأن نزول:
توطئه همسران پيامبر صلى الله عليه و آله
در شأن نزول آيات فوق، روايات زيادى در كتب تفسير، حديث و تاريخ شيعه و اهل
سنت نقل شده است، كه ما از ميان آنها آنچه مشهورتر و مناسبتر به نظر مىرسد
انتخاب كردهايم و آن اين كه:
پيامبر صلى الله عليه و آله گاه كه نزد «زينب بنت جحش» (يكى از همسرانش)
مىرفت «زينب» او را نگاه مىداشت و از عسلى كه تهيه كرده بود خدمت پيامبر صلى
الله عليه و آله مىآورد، اين سخن به گوش «عايشه» رسيد، بر او گران آمد، مىگويد:
من با «حفصه» (يكى ديگر از همسران پيامبر صلى الله عليه و آله) قرار گذاشتيم هر
وقت پيامبر صلى الله عليه و آله نزد يكى از ما آمد، فوراً بگوئيم آيا صمغ «مغافير»
خوردهاى؟! ( «مغافير» صمغى بود كه يكى از درختان «حجاز» به نام «عرفط» (بر وزن
هرمز) تراوش مىكرد و بوى نامناسبى داشت) و پيامبر صلى الله عليه و آله مقيّد بود
كه هرگز بوى نامناسبى از دهان يا لباسش شنيده نشود، بلكه به عكس، اصرار داشت هميشه
خوشبو و معطر باشد!
به اين ترتيب، روزى پيامبر صلى الله عليه و آله نزد «حفصه» آمد، او اين سخن را
به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت، حضرت فرمود: من «مغافير» نخوردهام، بلكه عسلى
نزد «زينب بنت جحش» نوشيدم، و من سوگند ياد مىكنم كه ديگر از آن عسل ننوشم (نكند
زنبور آن عسل، روى گياه نامناسبى و احتمالًا «مغافير» نشسته باشد) ولى، اين سخن را
به كسى مگو (مبادا به گوش مردم برسد، و بگويند: چرا پيامبر غذاى حلالى را بر خود
تحريم كرده؟ و يا از كار پيامبر در اين مورد و يا مشابه آن تبعيت كنند، و يا به
گوش «زينب» برسد و دلشكسته شود).
اما او سرانجام اين راز را افشا كرد، و بعداً معلوم شد، اصل اين قضيه توطئهاى
بوده است، پيامبر صلى الله عليه و آله سخت ناراحت شد، آيات فوق نازل گشت و ماجرا
را چنان پايان داد كه، ديگر اين گونه كارها در درون خانه پيامبر صلى الله عليه و
آله تكرار نشود. [1]
[1] اصل اين حديث را «بخارى» در ج 6،
از صحيح خود، ص 194 نقل كرده، و توضيحاتى كه در پرانتز ذكر كرديم از كتب ديگر
استفاده مىشود؛ «بحار الانوار»، ج 22، ص 228.
نام کتاب : شان نزول آيات قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 460